Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲۶ مطلب با موضوع «Heat» ثبت شده است

 EXT. LOS ANGELES STREETS - 6TH AND WALL - NIGHT               

      Chris walking among the hordes of homeless at 6th and 
      Wall streets. Open fires burn in front of cardboard 
      shacks. There are blacks, whites, Mexicans, even 
      families with children, junkies, winos, hustlers, and 
.hookers

 



:CUT TO


EXT. LOS ANGELES STREETS - BROADWAY - NIGHT NEW ANGLE: Chris walking down Broadway. This is clearly just blocks away from where we last saw him, yet the atmosphere is as if of a different world. One of those
.downtown LA hip yuppie blocks. He comes upon a bar Through the window Chris sees young men and women roughly
.his own age - working people, suits, gold-chainers
.Metallica blares on the sound system



  • احسان


Someday? Someday my dream will come? One night you will wake up and discover it never happened. It's all turned around on you. It never will. Suddenly you are old. Didn't happen, and it never will, because you were never going to do it anyway. You'll push it into memory and then zone out in your barco lounger, being hypnotized by daytime TV for the rest of your life. Don't you talk to me about murder. All it ever took was a down payment on a Lincoln town car. That girl,you can't even call that girl. What the f**k are you still doing driving a cab?


- Car Crash -

  • احسان

این نوشته رو در حالی شروع میکنم که نمیدونم تهش قراره به کجا برسه. انگیزه نوشتنم از اتفاقی که چند روز پیش برام افتاد میاد، یا داشت میفتاد یا حتا شاید بشه گفت نیفتاد.

بعد از گذشت 10 روز از واریز پول به حسابم یه کاری برام پیش اومد که باید برای کسی پول میفرستادم و متوجه شدم پولی تو بساط نیست که نیست...

فرداش رفتم بانک و با مدرک نشون دادم که یه مشکلی هست. معاون شعبه وقتی پرینت حسابمو دید و یه نگاه هم به برگه واریزی انداخت دستشو گرفت جلوی چونه ش وهی به مانیتور و برگه و من نگاه کرد.

- عجیبه!

- چی شده؟

- شماره حسابی که بهش پول واریز کردی با شماره حساب کارتت فرق داره

- پس اشتباه از من بوده؟ آخه این شماره رو بانک بهم داده که...

- ولی هر دو شماره هم متعلق به یه اسمه

- ...

- همین یه حسابو داری؟

- آره

- پس لابد یه نفر دیگه هم اسم شما تو اون شعبه حساب داره

- آخه من مدتها از همین شماره حساب استفاده کردم،برام پول ریختن و من برداشت کردم!

(اینجا رییس شعبه و معاونش زل زدن بهم و البته خودمم به حرفی که زدم دقت کردم و میخ شدم)

تمام این لحظات تا انتهای قضیه حواس من پیش هنری فاندای مردعوضی بود. نمیدونید چه ترس بدی اومد سراغم. داشتم خودمو جای فاندا میگذاشتم که داره از بغل یارو دزده رد میشه و زل میزنن بهم، اینا رو گفتم که شاید برسم به این نگاه ها، این جنس نگاه ها، این لحظه ها که فکر کنم اصطلاح فرنگیش بشه The Moment of Truth. چیزی تو این مومنتا هست که خیلی قدرت داره. مثال میزنم، اون اولین نگاه های پرویز پرستویی به تصویر انعکاسی خودش تو بیدمجنون بعد از بینا شدن تو بیمارستان توی اون راهروی تاریک. نگاه از پشت ذره بین امیر به عکس شهاب تو وضعیت سفید (مثل درو تو الیزابت تاون که متخصص تشخیص نگاه های آخر بود منم دنبال این نگاه ها و لحظات میگردم معمولن و جمع آوریشون میکنم) انگار هرچی به سوژه نزدیکتر میشی  بیشتر باهاش آشنا میشی، مثل اینکه امیر داشت بصورت شهاب زنده دست میکشید. خود من یه سرگرمی بیمارگونه دارم و اون اینه که شب ها وقتی ازجلوی آینه رد میشم و همه جا تاریکه، صورتمو آروم نزدیک آینه میکنم و وقتی اونقدر نزدیک شدم که چشمامو ببینم از ترس خودمو عقب میکشم، این همون نیروییه که صحبتشو میکنم، نیروی افشا، نیرویی که تو سکانس حیرت انگیز باشگاه سکوت مالهالند درایو باعث میشه ناومی واتس اونطور له بشه.اگه بخوام ساحت تجربه رو عوض کنم میتونم از صدا هم مثال بزنم، چه مثالی برای صدا نیرومندتر از موتیفی که تو فیلم 21گرم هست و اون صدای آخرین مکالمه تلفنی همسر (بازهم) ناومی واتسه که با بچه هاش تو خیابونن و صدای ماشین چمن زنی یا همچین چیزی هم میاد و مرد دخترشو صدا میزنه و... زن بارها این صدا رو گوش میده و تجربه ای از همین جنس بالا رو نشون میده، بعد حتا میره به اون مکان و میگیره میشینه و دیگه یه اوردوز کامل داریم. شاید بشه از این دالان رفت تو جهان هولوی هولوگرافیک، حرفی که سر پاریس وودی آلن هم زدم منتها اینجا کمی با رویه ی خشن ترش میخوایم روبرو شیم.اینجا هم میگم حواستون به جهان های موازی (اصطلاحشو دوست ندارم ولی برای فهم میگم) باشه، این تصویر شهاب و پرستویی و صدای مرد پشت گوشی و چشمای قرمز از بیخوابی من رو راحت رها نکنین،همیشه یه حس مرموز همراه با ترس داشتم تو بچگیم که تو آینه خبرایی هست. حالا دیگه یجورایی اینو پذیرفتم که اون تصویر تو آینه و عکس و صدای ضبط شده صوری از وجودن که فقط هم سطح با این سطحی که توش گرفتاریم نیستن همین.اون عکس همون شهابه و من ِ آینه من و صدای مرد، مرد.

پ ن : قضیه من قطعن با شدت و دردناکی هنری فاندا قابل مقایسه نبود ولی خب برای دقایقی نفسمو بند آورد!

پ پ ن : کسی نسخه دی وی دی درخت گلابی رو داره؟

  • احسان
  • احسان
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۲ آبان ۹۰ ، ۰۹:۳۸
  • ۳۷۹ نمایش
  • احسان

wywh

۱۹
مهر
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۹ مهر ۹۰ ، ۲۱:۴۲
  • ۳۳۳ نمایش
  • احسان