Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

این گروه خشن

سازمان مجاهدین خلق، اتفاقات سیاسیِ دهه‌ی 60 و تابستان پرالتهاب سال 60 از آن دوره‌هایی‌ست که احتمالن بعد از این بیشتر سراغش خواهند رفت، یا لااقل امیدوارم اینطور باشد. جهانی پر تنش،‌ کشوری در مارپیچ شکل‌گیری ساختار سیاسی و افرادی بغایت رادیکال.
مهدویان که با آثارش (کارهایی که من دیده‌ام) یعنی آخرین روزهای زمستان و ایستاده در غبار، علاوه بر کاربلد بودن،‌ نشان داده بود کشش اصیلی هم به دراماتیزه کردن اتفاقات واقعی تاریخ معاصر و حماسی دارد. کاری که از سینمای محافظه‌کار ما بعید بوده و هست و اگر هم پیش از این تلاشی صورت گرفته در تور ایدئولوژی و نگاه رسمی گیر کرده و انگ این جناح و آن جناح به پیشانی‌اش چسبیده. اثر جدید کارگردان جوان اما تشتک‌ها را پرانده و تا جایی که توان داشته با فرار از ایدئولوژی‌زدگی و روایت «مفاهیم والای انسانی» مثل یک فیلم آمریکاییِ قهرمان‌پرور، عده‌ای زبده را دور هم جمع کرده تا به شکار تروریست‌های مجاهد خلق بفرستد. کل روایت از 30 خرداد تا 19 بهمن 60 را در بر می‌گیرد؛ چهار روز بعد از عزل بنی‌صدر شروع داستان است و حذف موسی خیابانی پایان آن. می‌توانید الگوی داستانی فیلم را با یک فیلم سرقتی مثل مخمصه‌ی مایکل مان عوض کنید یا حتا یک وسترن - چیزی که از نام فیلم (ترجمه‌ای از High Noon رابرت زمه‌کیس) و پوستر فیلم و شباهتش با "این گروه خشن" سم پکین‌پا هم پیداست - و ببینید حالا فیلمساز جوانی داریم که بلد است قصه تعریف کند و"فیلم"‌بسازد و به هیجانمان بیاورد آن هم با بازی‌هایی همه سطح بالا و فقط تصور کنید که در نظر گرفتن احمد مهرانفر (که با شخصیت ارسطو عامل در اذهان جا خوش کرده) در نقش فرمانده‌ی گروهی در اطلاعات سپاه چه ریسک بزرگی بوده، همچنین جواد عزتی یا حتا مهدی‌ پاکدل در نقش مسعود کشمیری! گویا این انتخاب بازیگران کار ابراهیم امینی همکار فیلمنامه‌نویس مهدویان بوده. لازم نیست تعریف کنم از فیلمبرداری چنین کار شلوغی با نگاتیو 16 میلیمتری و شمایلی مستندطور و بازسازی لوکیشن‌های دهه‌ی 60 و بازی‌های بالاتر از انتظار مهرداد صدیقیان، جواد عزتی و بخصوص هادی حجازی‌فر.

هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانه

اسرافیل در نگاه اول، نسخه‌‌ای بسیط از فیلم قبلیِ آیدا پناهنده یعنی ناهید بنظر می‌آید اما تنها در نگاه اول. چیزی که پیداست تلاش در جهت هر چه بیشتر و بیشتر فرو رفتن زیر جلد تنهایی آدم‌های داستان است که کارگردان بر خلاف خیلی‌ فیلم‌های سابق سینمای ما نخواسته با وراجی و تمهید‌های نخ‌نما به سراغش برود. استفاده از فرم و بیان تصویری، این گمشده‌ی سینمای ایران اسرافیل را درست مانند ناهید متمایز کرده. متن با ظرافت و البته کمی خساست اطلاعات اولیه‌ای از ماهی (هدیه‌ تهرانی) و گذشته‌اش با بهروز (پژمان بازغی) رو می‌کند و پس از نشان دادن ماهی در جمع، کم کم به گوشه‌ای هدایتش می‌کند و نماهای ماهی خالی و خالی‌تر و نمایش‌دهنده‌ی رفت و آمدها و عزلت او در مدرسه می‌شوند. پوسته‌ی ماهی در برابر عاشق قدیمی - بهروز - کمی ترک برمی‌دارد اما زیر سایه‌ی دایی مجال چندانی پیدا نمی‌کند. داستان بعد از حضور سارا (هدی زین‌العابدین)، معشوقه‌ی جدید و جوان بهروز، به دنبال او و با چرخشی نمور به جنوب تهران می‌رود. خانواده‌ی درهم‌ریخته‌ی سارا، با برادری سودایی و مادری شوریده احوال. خواهر و برادر با جدیت دنبال فرار از مسئولیت نگه‌داری از مادرند و در رفتن پی آرزوها. نظرگاه‌های فیلم که در بخش اول، ماهی و در ادامه سارا بودند، با بازگشت سارا به شمال، به بهروز منتقل می‌شود. ماهیِ عزادارِ پسر و فشار خانواده‌اش را دیدیم، همینطور سارای مستأصل و آماده‌ی فرار را، و حالا با بهروزی طرفیم که بعد از سالها به بهانه‌ی فروش املاک ارثی از کانادا برگشته و باید تکلیفش را با گذشته و حالش مشخص کند.
اسرافیل اگرچه در طرح اصلی همان الگوی مرد نیمه مرفه و زن فرورفته در منجلابِ ناهید را پی گرفته اما با گسترش روایت و نظرگاه‌ها و استفاده کم و بیش از تضادهای فرمی، پا را در تجربه کمی فراتر گذاشته.

  • احسان

حادثه‌ی آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو از همان عصر دیروز فضای مجازی را پر کرد از تحلیل‌ها و پست‌های وبلاگی و تلگرامی اعم از ذکر خاطرات و اعتراض به عوامل مقصر احتمالی و ابراز نگرانی و همدردی با مامورین آتش نشانی. هنوز همه چیز به وضوح روشن نشده اما ذکر چند نکته خالی از فایده نیست:
۱- شهرداری بارها ذکر کرد که اخطارهای متعددی به هیأت مدیره‌ی پلاسکو مبنی بر رعایت تمهیدات ایمنی داده شده بود. بگذریم از اینکه طبق تبصره‌ی بند ۱۴ ماده‌ی ۵۵ قانون شهرداری‌ها، شهرداری باید پس از ابلاغ مهلتی متناسب، خود رأسا اقدام به رفع خطر اقدام می‌کرده؛ نکته‌ی جالب صحبت‌های مهدی چمران رییس شورای شهر تهران بود که در جواب مجری شبکه خبر که از چراییِ این بی‌عملی پرسیده بود، به تعطیل شدن آن همه واحد تجاری و به تبع آن بیکاری افراد شاغل آن‌ها اشاره کرد و اینکه این مسئله یکی از عوامل مهم عدم اقدام شهرداری بوده!
در کتاب "چرا ملت‌ها شکست می‌خورند؟" نوشته‌ی دارون عجم اوغلو و جیمز ای. رابینسون، مفهومی مطرح می‌شود با نام تخریب خلاق یا Creative Destruction. در فصل سوم این کتاب با عنوان "تولید فقر و غنا" می‌خوانیم:
"...مکانیکی شدن کارها اگرچه به افزایش عظیم درآمدها انجامید و در نهایت به بنیان جامعه‌ی صنعتیِ مدرن تبدیل شد اما برخی به تلخی با آن مخالفت کردند. این مخالفت از سر جهل یا کوته‌بینی نبود، بلکه منطقی کاملا منسجم داشت. رشد اقتصادی و تغییر فناورانه با چیزی همراه بود که اقتصاددان بزرگ «جوزف شومپیتر» آن را «تخریب خلاق» نامید. نو جایگزین کهنه می‌شود. بخش‌های اقتصادی جدید منابع را از بخش‌های قدیمی به سوی خود جلب می‌کنند. بنگاه‌های تازه، کسب و کار را از دست بنگاه‌های پیشین درمی‌آورند. فناوری‌های نو مهارت‌ها و ماشین‌آلات موجود را مهجور و متروک می‌سازند. فرآیند رشد اقتصادی و نهادهای فراگیری که این رشد بر پایه‌ی آن‌ها استوار است در عرصه‌ی سیاسی و در بازار اقتصادی برندگان و بازندگانی دارد. ریشه‌ی مخالفت با نهادهای اقتصادی فراگیر غالبا ترس از «تخریب خلاق» است."
تخریب خلاق بطور خلاصه هزینه‌ای حداقلی‌ست که فدای منفعتی بزرگ می‌کنیم مثلا ظهور سرویس‌های مسافربری آنلاین و در نتیجه کاهش اقبال آژانس‌های سنتی یا مکانیزه شدن خط تولید یک کارخانه و کنار گذاشته شدن تعدادی کارگر. در همه‌ی این نمونه‌ها خسارتی ظاهری وارد می‌شود اما در پس‌زمینه قصه‌ی دیگری در جریان است.
اتفاقی که روز پنجشنبه ۳۰ دی در تهران افتاد از حیث باطن و از قضا ظاهر، مثالی بود از مخالفت با تخریب خلاق، و تاریخ به کرات ثابت کرده در صورت جلوگیری از آن، چنان تخریب ویرانگری از پی خواهد آمد که جای هیچ جبرانی باقی نگذارد.
۲- در هر حادثه آن هم با این ابعاد چند ضلع در ماجرا درگیرند. مدیران اجرایی شهری، امدادگران، مردم عادی حواشی محل حادثه، مالباختگان، رسانه و غیره. اگر امدادگران را استثنا کنیم، بقیه‌ی اضلاع، بازنده‌ی این ماجرا بودند. چه مدیران شهری که ضعف عملکردشان یکی از عمده دلایل این فاجعه بود و عدم آمادگی‌شان در بحران‌های شهری بیش از پیش پیدا شد، چه رسانه‌ی رسمی که با دستپاچگی و وضعیت یک بام و دو هوایش خیل مردم را به سمت رسانه‌های مجازی و غیر رسمی سوق داد، چه مردمی که با تجمع وحشتناک و رفتارهای جنون‌وارشان نمک بر چنین زخم بزرگی پاشیدند و در نهایت خیلی از مالباختگانی که با گذشت سه ساعت از آغاز حریق، هنوز در ساختمان حاضر بودند و چه بسا باعث کشیده شدن تعدادی از آتش‌نشانان به داخل و قربانی شدنشان بودند.
۳- حالا ما مانده‌ایم و ویرانه‌ای از یکی از نمادهای تجاری تهران مدرن. کمی بالاتر مرکز تجارت جهانی، کمی غرب‌تر پاساژهای عظیم مبایل تهران، و در اطراف ساختمان هم مملو از واحدهای تجاری‌ست که یک ماه بعد پاتوق خرید عید تهرانی‌هاست. طرفه اینکه جهان به راه خودش ادامه خواهد داد و تنها باید سعی کرد رفتارهای پیشین را انجام نداد و بانیان این اتفاق را از هر گروه و دسته‌ای بازخواست کرد و دست کم این اتفاق را تبدیل به بخشی از شوی تبلیغاتی انتخابات سال بعد نکرد!

  • احسان