Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب در آبان ۱۳۸۷ ثبت شده است

پدر و پسر

۲۲
آبان
سلام
نوشته ی زیر برداشتهای شخصی منه از فیلم "پدر و پسر" به کارگردانی الکساندر سوخوروف کارگردان روسی فیلمهایی مثل "کشتی نوح روسی" و " مادر و پسر". این اولین فیلمی بود که من ار سوخوروف می دیدم و بتازگی فیلم "الکساندرا" آخرین اثر او رو هم دیدم. پیشاپیش از اشتباهاتم عذر میخوام.
فیلم برشی از زندگی یک پدر و پسر روسیه. دنبال رد پایی از سینمای قصه گو گشتن در این فیلم کار بیهوده ایه. فیلم بیشتر تشکیل شده از داستانک هایی برای دادن حس لازم به بیننده تا سیر اصلی فیلم در برش بگیره.مثلن داستانک پسری که بدنبال پدرش میگرده و پیش "پدر" میاد و از اون سراغ پدرشو میگیره یا داستانکی که در اون "الکسی"(پسر) با نامزدش مشکل پیدا کرده ظاهرن و فکر میکنه که اون میخواد سراغ کس دیگه ای بره.

فضای گرم و صمیمی فیلم بیش از اینکه معلول فیلتر گرم مورد استفاده باشه از قضای بین پدر و پسر ناشی میشه. صدای فیلم دوبله شده بود ولی کاملن در هماهنگی با کلیت اثر بود و آشکارا در جاهایی حس رویاگونگی فیلم رو بخوبی میرسوند. عدم قطعیت شاید بشه گفت در تمام اثر موج میزد و فکر کنم "پسر"در طول فیلم خودش به یه فرآیند پدر شدن نزدیک میشه و اینو از رویایی که برای نامزدش تعریف میکنه میشه فهمید و رویاهای اول و آخر فیلم هم بدون دلیل آورده نشدن؛ به تقارن موقعیتها و رفتارهای پسر در اونها دقت کنید.جمله ای کلیدی هم در فهم فیلم خیلی کمک میکنه و اون اینکه پسر دوبار میگه "عشق پدر زجرآوره، پسر عاشق باید زجر بکشه" و در جایی میگه که اینو از قدیسها شنیده. در واقع میشه متوجه شد که او بین یک دوراهی "عشق همه" و "عشق پدر" هم گیر کرده و بقول نامزدش نمی تونه بین اونها تعدل برقرار کنه و این براش زجرآوره، در طول فیلم هم از حالت گنگی و سردرگمی الکسی میشه این مطلبو استنباط کرد.
فاصله گذاری در این فیلم هم مثل فیلمهای خوب دیگه روسی خیلی زیبا و بموقع رعایت شده بود تا بیننده فیلمو با تعقل ببینه؛ در صحنه ای که حالات مضطرب پسر رو می بینیم و پدر بهش پیشنهاد میکنه که یه دوش بگیره تا حالش بهتر بشه، یه صدای سوت گونه ی ممتد رو منعکس کننده ی اوضاع فیلمه داریم می شنویم و بعد متوجه میشیم که اون صدا از کتری آبجوش بوده و الکسی خاموشش میکنه و جالب اینجاست که فضای متشنج هم عوض میشه!(البته نباید در همین حد به مواردی اینچنینی پرداخت و احتمالن کارگردان از این کار بعنوان نماد هم استفاده هایی کرده)یا در مواردی دیگه صحبت رو به دوربین (که خیلی هم یادآور کارهای تارکوفسکیه) خیلی زیبا شده و حس فوق العاده ای به کار داده؛نمونش صحبت کردن الکسی روی چوبی که دوتا ساختمن رو بهم وصل کرده با پسری که دنبال پدرش میگرده که رو به دوربین ثبت شده و میگه که یادت باشه هیچ وقت از چیزی نترسی.البته برای بیشتر فهمیدن روابط فیلم و پی بردن به لایه ای زیرینش باید کمی هم به فرهنگ روسیه آشنا بود که خیلی کمک میکنه(کتاب "آسیا در برابر غرب" از داریوش شایگان پیشنهاد میشه!)

از نکات مبهم فیلم برای من شخصیت ساشا بود که در نهایت هم چیز زیادی ازش نمی فهمیم.
 فیلمبرداری فیلم مثل خیلی از فیلمهای روسی یه شاهکار بتمام معناست. قاب بندیهای رویایی فیلم هم کاملن در راستای روح اثر قرار گرفته و هرصحنه ای از فیلم میتونه براحتی تبدیل به کارت پستال بشه و این ارزش کار فیلمبردار و کارگردان رو میرسونه  البته اگه خود سوخوروف کار رو دکوپاژ کرده باشه که بعید میدونم غیر از این باشه! در پایان هم فیلم با رویا تموم میشه و فضای باز و سفید فیلم نوید رستگاری و روشنایی میده؛ از یه فیلم رویاگونه جز این هم نمیشد انتظار داشت!

  • احسان