Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۰ ثبت شده است

  • احسان
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۲ آبان ۹۰ ، ۰۹:۳۸
  • ۳۷۸ نمایش
  • احسان

زامپانو

۰۶
آبان

    از اول که راه میفتم باید موسیقی روشن باشه، مگه روزایی باشه که بی حال باشم. شاد باشم یا عصبانی باید اون گوشه صدا رو بشنوم یجوری. بعد...

-        اینو بهت داده بودم؟

-        نمیدونم، باید ببینم.

-        کیتارو، کیتارو دیگه دیدن داره؟ میشناسی که! اینو... داستان داره! اینو استادمون داده بهم، بله استاد دانشگاه بهم دادش! (حواسم هست که تعجب نکردی و تو ذوقم خورده) ترم نمیدونم چند چند بودم که نقشه کشی صنعتی داشتم و استاد هم جوون بود، داشت دکتر میشد بنده خدا، روز آخر کلاس اومد و نفری یه سی دی برگزیده موسیقی کیتارو داد به همه! اینه داستانش

-        آها! برای صبح و اینا یعنی گذاشتیش؟ منظورم اینه چون طلوع آفتابه؟

-        آره، تو خوابگاه با ایمان مینشستیم لب پنجره وقتی از شب بیدار مونده بودیم و اینو گوش می دادیم، ایمان هم اتاقیم.

-        خوبه ها

-        پس چی که خوبه، ببین تجربه مشترک موسیقایی شنیدی؟

-        نه

-        مثلن من بتو یه چیزایی میدم بری گوش بدی،بعد تو اونا رو گوش میدی دیگه؟

-        (لبخند میزنی و نگام میکنی) خب آره!

-        خب دیگه، حالا کافیه یذره چاشنی زمانی مکانی هم بذاریم تنگش ( ببین من هنوز گیر اون لبخنده هستما)

-        کوتاه،کوتاه و واضح بگو ببینم ینی چی؟ (ادای خانم شیرین رو هم ضمیمه میکنی دیگه؟ باشه!)

-        ینی که من بتو می اند تنسی میدم، بعد اینو خب تو زیر بارون که نمیتونی بفهمی چی توشه، بقول دوستم باید یه آفتاب همچین قشنگی هم بزنه از پنجره و تو یه کانتری خوب مثل اینو پلی کنی تا کانتری-اسک بشه روز و روزگارت! بعد من فعه بعدی که دارم می اند تنسی گوش میدم و دارم از سمت سوهانک رد میشم و اون آفتابه هم داره میتابه، میرم تو فکر، میگم من که می اند تنسی دادم بهش، اونم رفته اینو گوش بده؟ اونم راهش میفته این ورا بیاد؟ راهش که... اگه بخواد دو دیقه راهه تا راهش بیفته، بعد اگه بیفته تو این راه اینو گوش میده؟ بعد اگه تو این راه بیفته و اینو گوش بده آفتاب رو بهش میتابه؟ هزارتا اما و اگر میچینم بعد خودم همه رو از جلوم/ جلوت بر میدارم و اوضاع رو روبراه میکنم من با همینا زمستونو سر میکنم، چی خیال کردی؟

-        دیوونه

-        جان تو

-        باشه، روزای آفتابی، مسیر سوهانک اینا یادم میمونه ( برمیگردی با یه اخم الکی نگام میکنی) این روزا که بارونه، اوه اوه اونجا رو نگاه کن (به آبشار باریک گلی رنگی که از پیچ و خم های گردنه قوچک راه افتاده اشاره میکنی) چه خبره!

-        روزای بارونی قصه شون فرق داره، اون روزای آفتابی هستن که سخته براشون چیزی پیدا کنی، روزای بارونی که صد تا پدر و مادر دارن، من یه روز آفتابیم!

-        شم رین، دپلا و اینا لابد

-        ببین شوکولوی من اینایی که گفتی همه اوکی، ناصر چشم آذر رو عشق است!

-        آه! رو این حساسی یادم نبود(میخندی و میگی)

لیک آو تیرز میذارم... سو فل آتم رین و میریم، از کادر خارج میشویم، از کادر خارج میشویم و از کادر خارج میشویم

  • احسان