Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

یک روز دلم چون گیس

۱۷
ارديبهشت
درو باز کردم اجازه گرفت و نشست رو صندلی روبروم، همین که آدمی که از من بزرگتره برای نشستن ازم اجازه می‌گرفت به اندازه‌ی کافی خجالتم داد و باعث شد دیرتر برم سراغ خجالت اصلی که قرار بود تو چند دقیقه‌ی آتی بکشم.
دبیر فیزیکی داشتیم که بعد از غرغرای بچه ها از امتحان سخت و کم شدن نمره‌ی مستمر و از این قبیل مسائل، نقبی می‌زد به دوران دانشگاهش و این‌که بعد از چند سال رفته بوده تا اصل مدرکش رو تحویل بگیره و با داستان‌ سربازیش یه تداخلایی داشته که الآن یادم نیست و خلاصه بدجوری بقول معروف رفته بوده تو پاچه‌ش. وقتی با یکی از مسئولای دانشگاه مشکلش رو درمیون گذاشته طرف گفته بود "مشکل خودته"
"من" از بزرگترین سرمایه‌ها و در عین حال از بزرگترین سوراخ‌ سنبه‌های ماست. کانالیه توأمان به عرش و فرش. بعد می‌رسیم به الحاقیه‌های "من" مث روحیه‌ی من، شرفِ من، تلاشِ من، حالتِ تهاجمیِ من، سراغِ من، قمارِ من و...
مشکلِ من! باید خوشحال باشم که کسی یادآوری کرده مشکل، مشکل خودمه؟ باید بشینم مشکلم رو بگذارم روی پام و نوازشش کنم، با مشکلم باید دوست باشم انگار، هر چی باشه مال منه. اون وقته که هرچی امید بی‌خودی بستیم دود می‌شه و به هوا می‌ره. دربست موافق این نیستم که امید بستن آدم رو زندانی می‌کنه، امیدِ واهی بستن، امید به جایی که زیرش آب می‌ره بستنه که زندانِ منه. اگر از شر این امیدها رها شدید، بفرمایید بالا.
گفتم ببین دوستِ من، قولی بهت داده بودم، به امید خدا تا حالا بش عمل کردم و تا کامل عمل نکنم هم ولش نمی‌کنم ولی اون مشکلِ دوم، مشکلِ خودته. ولی این جمله‌ی آخر رو نگفتم، نتونستم، تا حالا تو موقعیتی قرار گرفتید که گوینده‌ی "مشکل خودته" باشید؟ باور کنید گفتنش از شنیدنش سخت‌تره.
آقای دبیر فیزیک در جوابِ لعنِ طاعنان می‌گفت این درس و مشقِ شما که در حکمِ لهو و لعبه، برید کلاهتونو سفت بگیرید برای وقتی که این جمله رو روزی چند‌بار بشنوید از این و اون، اونم نه برای چیزای بی‌خود، برای اساسی جات. از کل احوالاتِ دبیر فیزیک یکی خوندن "تو نسیمِ خوش نفسی/ من کویرِ خار و خسم..." اونم جلوی ضریح امام رضا بخاطرم مونده یکی هم همین "مشکلِ خودته"
حالا می‌خام صداش بزنم بگم آقای ف، برادر، گفتنش از اونم سخت‌تره! حس این‌که خودتو بخوری، هی خودتو بخوری و بگی نکنه این‌طور کنه، نکنه اون‌طور کنه، نکنه من بشم باعث درد و بلاش، نکنه دارم حقی رو ناحق می‌کنم...


(این‌ها در حال گوش دادن به Ghost That We Knew از مامفرد اند سانز نوشته شدن)

  • احسان

گر ذوق نیست تو را...

۱۲
ارديبهشت

الآن من یک فقره احسان خرسند از تکنولوژی هستم٬ البت نه این که معاذالله سابق این طور نبودما نه٬ ولی ارزش اظهار نداشت حال خرسندیم. تفریح جدید چیه؟ پیش پیش اخ و پیفاتون رو بابت این که دلم خوشه و مرفه بی دردم و از این جور اباطیل آماده کنید که می خام رو کنمش.

اساسن انسان یا می خاد سفر کنه یا نمی خاد. بعد مسئله این پیش میاد که آیا می تونه یا نه. من که خب می خام سفر کنم معمولن این از این ولی کو وقت و کو پا؟ (وگرنه که اصلن مسئله مالی مطرح نیست!!!) و از این رو تا بحال از گوگل ارث و سرویس استریت ویو مدد گرفتم و با لم دادن به شکل S روی مبل به اقصا نقاط چیز سفر می کنم و کیف مجازی می برم. بعد مسئله جایی پیش میاد که استریت ویو و اون ماشین عکاس گوگل که قریحه ی خاصی ندارن و صرفن یه عکسی برای رفع حاجت می گیرن. دیگه پا نمی شن برن تو آب های کم عمق و شفاف مالدیو بغل اون کلبه های توریستی توی آب عکس بگیرن که... یا مثلن تو شب اونم تو هنگ کنگ که عکس براشون اولویت نداره. حالا درسته یه وقتایی چار تا عکس بدردبخور از جاده های کنار مزارع ذرت ایالت های جنوبی آمریکا بهمون نشون می دن که توشون تراکتور هم هست و عکساش حتا گاهی بدرد کارای کرواک طور هم می خورن ولی دست آخر در حکم همون رفع حاجتن و‌ انسان رو هل می دن به سمت آلترناتیوهای باقریحه. و این می شه که اصلن ما یادمون می ره عصر جمعه ست و باید‌ برنامه ی روتین تیریپ خاک بر سری و آسیب پذیری برداریم و بجاش با نشستن پای یه سری عکس کروی (یعنی از همچین انگار از داخل کره) همه این احساسات کدر و بد طینت رو بدست فراموشی سپرده و می شینیم به تماشای نمای کامل سانتیاگو برنابئو قبل از بازی رئال و گالاتاسرای٬ نمای شب هنگ کنگ و نمای بارونی یه ساختمون تو شهری ب اسم Lviv (که همین الآن فهمیدم تو غرب اکراینه)٬ سنترال پارک نیویورک، کوه المپ یا چه می دونم مثلن ساحل حیفا تو غروب(ببینیدش) و...

توصیه‌ی من اینه که با گوشی عکس‌ها رو ببینید. یه روزی گوشیم رو می‌برم شیراز و یدونه از این عکسا از حافظیه براتون میندازم.

این پست تقدیم به رفیق بیمارستان نشینم که گفته اسمشو نبرم آبروش نره :)
برو سیاحت کن رفیق


  • احسان