Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۰ ثبت شده است

من مخلص همچین شبایی هستم که همچین بی هوا میرن جلو و میسازن آدمو، از روزش شروع میشه اصلن اگه دل بدی! صبح همینطوری حال کردم ماشین وردارم بعد قرنی بعد دیدم ای بابا این CD که زدم مال بوق سال پیشه که، همون صبح اول صبح یه چیزی زدم به بدن و رفتم CD خریدم و آخرین چیزای گوش دادنی رو انداختم توش و زدم بیرون. از همون اول هم گیر دادم به یه ریمیکس از یه کار جانی کش (که گذاشتم واسه روز مبادا) و شده بودم عین آدام سندلر تو فیلم bedtime stories و تو ماشین ورجه وورجه می کردم! یهو دیدم ناله های ماشین از حد استاندارد خودش فراتر رفته، گفتم ملالی نیس ملالی نیس و صدا رو زیادتر کردم ولی نه... زدم بغل و دیدم اگزوز کف جاده ست! حالا منم نرسیده به سوهانک نه آنتن دارم نه ماشینا راحت سوارم میکنن، اگزوزم تا حالا نبسته بودم، خلاصه بهر زوری از مهلکه جستم البته بدون ماشین.

اپیزود دوم: بازگشت

ماشینو برداشتم مثل بچه آدم میومدم خونه اما امان، امان از رفیق بد! رسیدم دم سوهانک و اون خونه های ته ته تهران دیگه و یاد رفیق قدیمی زنده شد و زنگ زدم ببینمش و برف هم کم کم داشت زیاد میشد، رفیق هم میخواست بره بنزین بزنه و این شد که سوار شدم رفتم باهاش حالا ساندترک این اپیزود هم باشه "دود عود" شجریان.  رفیق اومد و رفتیم تو اتوبان بابایی واسه پمپ بنزین. حالا مامانم هی زنگ میزنه و قسم میده که پاشو بیا داره برف میاد گیر میکنی، مگه من گوش میدم؟ اومدم پیش حسین داریم معاشرت میکنیم بابا، داره از سروش میگه برام، منم واسش دود عود گذاشتم واسش الکی گذاشتم، نامه گذاشتم، اونم از مولانا میگه برام، هی نگاه میندازیم بهم کله تکون میدیم و یه لبخند گنده تحویل هم میدیم و داریم حالشو می بریم - آقا این رفاقت، رفاقت های قدیمی بخصوص یچیز خوبیه،آدم خوشش میاد - تو راه که نزدیک خونه شون میشیم میگه رسیدیم وایسا برم از بالا یه نوار (آره نوار) بیارم که توش سروش داره یه شعر از مولانا دکلمه میکنه و پشتشم یکی ساز میزنه. نشستیم و به این کار اونم با صدای خش دار نوارکاست گوش دادیم:

ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی منتها / ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه ها

...

چشمم خیره بود به نور چراغ توی کوچه و برفی که داشت بیشتر میشد، نخیر... در گل بمانده پای دل


  • احسان


رد راک وست فیلم منه!

از همون آغاز فیلم پای مصدوم مایک بهمون نشون داده میشه و میریم میشینیم کنارش، انگار قصه ش برامون جذاب میشه. مایک میره دنبال کار و از قضا همین پای لنگ هم لنگش میگذاره و رفیقمون هم که اهل دوز و کلک نیست انگار!

تا همین جا هم میتونم کلی صفا کنم باهاش، از همین نگاه های کیجی اصلش که اون زمان داشت هی تحویلم میده و از شلوار جینش گرفته تا ماشینش و مدل راه رفتنش، همه دارن برام نور بالا میزنن. خب کمی که میگذره می بینم اهل تکزاس هم هست و اعتماد اولیه م بهش بی حساب نبوده. خب سفری که از تکزاس شروع شه و منتهی شه به وایومینگ (یادش بخیر انیس دل مار) از اون سفراییه که من دوست دارم. اصولن سفریه بین دو ساحت قدیمی تر آمریکا و دوجایی که هنوز مثل شرق ابرشهری نشدن و فرهنگ روستایی و کانتری توشون جریان داره. فرهنگ کانتری هنوز به شهرهای کوچک اجازه حیات میده و یه اصالت دلنشینی توشون هست که نمیشه نادیده ش گرفت. تو همین شهرهاست که مثلن کلانتر میتونه یه بار هم داشته باشه و حالت کدخدامنشی جاری باشه تو روابط اون و مردم. تو همین شهرهاست که میشه وانت های بزرگ دید و شلوارهای جین تنگ و پوتین و کلاه هایی که خودتون میدونید. متل های دو طبقه و خیابون های پهن و روابط بسته و روستایی. شبیهش رو میشه تو فیلمایی مثل sunshine cleaning و winter's bone و Goodbye Soloهم دید، همچینین فیلمایی که از فرهنگ مکزیکی - آمریکایی توشون خبرایی هست مثل 21گرم و touch of evil که خب همه هم فیلم های محبوبی هستن برای من. از حرفم دور نشم، کلانتر ِ بارتندر اینجا مایک رو بابت همون هویت تکزاسیش (پلاک ماشین) اشتباه میگیره و مایک وارد کشمکش قتل کلانتر و زنش میشه و هر کدوم سفارش دیگری رو بهش میدن.

جان دال اینجا دوست نداره با کلیشه ها بازی کنه و از این داستان ها. نه، میاد صاف مایک رو دلبسته ی همسر کلانتر میکنه و بعد از یه سری گیر و گرفت ها و پیدا شدن قاتل کرایه ای اصلی مایک میره که دلبر رو از چنگال دیو فراری بده. خب همین جا هم میشه تبریک گفت به آقای دال که بی لکنت و تر و تمیز و جذاب هم کلیشه رو بسلامت بکار میگیره و هم ما رو از فرهنگ کانتری لحظه ای بی نصیب نمیگذاره و زوج فراری  رو میفرسته به باری ب اسم Country Girl تا این دو آماده همراهی بشن. صبح روز بعد همه چیز داره طبق نقشه پیش میره، زن از مرد میخواد که بطور کامل خودشو براش آماده کنه و برای فرار از دست دیو ها به مکزیک بره تو دهن دیو و کلید در رو برای فرار بیاره....
دیگه به بقیه ش کاری نداریم چون میرسیم یواش یواش به نقطه عطف پایانی و گره گشایی و این داستان ها که دیگه خودتون اگه ندیدید برید ببینید.
این آخرین فیلم محبوب من یه موسیقی تیتراژ عالی هم داره که بعدن فهمیدم آقای خواننده ش  دستی هم در سینما داره و از اون سمبل های موسیقی کانتری هم هست گویا و تو فیلم "سه تشییع جنازه ملکیادس استرادا" اثر تامی لی جونز (که مدتهاست میخوام ببینمش و ندید دوستش دارم) هم بازی کرده! خلاصه خوبه که همه دور هم هستن و دور هم هستیم و اینا

Thousand Miles From Nowhere

* عکس مربوطه به آلبومی از گروه محبوبم که دیدم خیلی مناسب این حالیه که گفتم.

  • احسان

...تو مهی بر آسمانی و منم خار رهی

+

  • احسان
1- هر وقت چشمم میفته به این پوستر میامی وایس میرم توش. میشینم روش مداقه میکنم ببینم داستان زاویه ش چیه! یاد حرف امیر میفتم سر دشمنان ملت که تریلرشو دیده بود و میگفت سر این صحنه انگار تصویر آهسته شده ولی در اصل آهسته نشده؛ حالا این عکسم من موندم پاها دارن یه ور میرن بدن داره یه ور میره صورت داره یجا رو نگاه میکنه و سیبیل آقا... سیبیل. خلاصه که ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم!

2- یه کم گذشته از بیرون اومدنش ولی من باید یه اشاره ای بهش میکردم، فیلم "هابیت : یک سفر غیرمنتظره" که چند وقت پیش تریلرش بیرون اومد و ما رو باز هم واله این آقای تالکین و متعلقاتش کرد. تو داستان هابیت، شب قبل از راه افتادن گروه دورف ها برای سفر درازشون، تو خونه ی بیلبو بگینز، هابیت عافیت طلب نشستن و همراه گندالف دور آتش حمع شدن. اونجا شروع میکنن به خوندن شعرای قدیمیشون که توش از گنج بزرگی که میخوان دنبالش برن هم حرف بمیون میاد، تو تریلر، این صحنه هم گنجونده شده و خیلی هم دلربا از کار دراومده و شده عین کلیپ های موسیقی سمفونیک متال اسکاندیناوی و هر لحظه منتظر صدای انفجاری گیتارم که بیاد و اضافه بشه؛ اصلن یکی از چیزای مورد علاقه من موقع دیدن نبردهای ارباب حلقه ها اینه که صدای فیلمو قطع کنم و یکار از متالیکا (بخصوص Until It Sleeps) رو پخش کنم! باید ببینید تا بگیرید چی میگم. از اینجا میتونید ببینیدش. اینم شعرش :

Far over the misty mountains cold
To dungeons deep and caverns old

The pines were roaring on the height
The winds were moaning in the night

3- مانی بال خوبه، ببینیدش. برد پیت با یه چهره ی گشاده در انتظارتونه، وقتی یکی از مدیرای تیما ازش میپرسه حالت چطوره؟ یجور خوبی (البته ب مسخره) جواب میده "فنتستیک"، یه چهره ی گشاده

4- آنجلوپولوس هم مرحوم شد و ما هنوز نرفتیم سراغ فیلماش ولی هنوز اون تصاویر دشت گریانش وسوسه م  میکنه .الان هم داره از اون ور اتاق صدای موسیقی النی، آهنگساز محبوبش میاد.دیروز بود، الآن نیست! اینم بیادش گوش بدید : Adagio 
  • احسان