Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۰ ثبت شده است

Sweet Inferno

۲۴
مرداد

معنویت حقیقی که اثر هنری بارزترین تجسم آن است فقط از درون عذاب، از درون له شدن روح و تناقضات روح، از طریق آگاهی به تعلق به دوزخ به وجود می آید. یعنی در واقع روح سویه ای است از آگاهی جسم به اینکه به دوزخ تعلق دارد و در این دوزخ تکه و پاره می شود و خود روح حاصل تجربه‌ی تناقضات این وجودجسمانی است.

...

روح اصلن چیزی جز تجربه ی این عذاب نیست. آن هم بدون هیچ خاطره ای از یک زندگی ماقبل عذاب و بدون هیچ تصوری از آینده ای که قرار است به بهشت و رستگاری و به رهایی کام از تنش، تناقض، نفی و عذاب بیانجامد. روح و معنوی شدن یعنی همین عذاب بدون بهشت قبل و بعدش. بقول هگل روح همان عنصر منفی و نفی کننده ی همه چیز است. همان نیستی که با نفوذ به بطن هستی بدان تعین می‌بخشد. یا بعبارت بهتر همان سویه ی منفی هستی که با نفی خود، با تبدیل شدن به دیگری، با تبدیل شدن به جسم، به خود واقعیت می بخشد. روح و روحانیت با هبوط آغاز می شود و ادامه می یابد و از همین روست که شیطان گوته می‌گوید: من آن روحم که همه چیز را نفی می کند. روح یعنی همین عذاب جسمانی و هرگز نمی‌تواند خودش را از جسم جدا بکند. برای این که هر نوع جداکردنی در حکم رهایی و استقلال روح و رسیدن به بهشت عدم تناقض است. در حالی که روح فقط در تجربه‌ی تناقض و دوزخ وجود دارد.

اثر هنری این را می پذیرد. آدمیان همگی کافکا نیستند که بتوانند زندگی در یک دوزخ بدون بهشت قبل و بعدش را بپذیرند، ولی آثار هنری می پذیرند. آثار هنری به شیء وارگی، به از خود بیگانگی، به تبدیل شدن به کالا و به له و لورده شدن کامل در جامعه‌ی بورژوایی تن می سپارند و دقیقن چون به طور آگاهانه به دوزخ و تعلق خودشان به دوزخ تن می‌سپارند، به نوعی نشانه های حقیقی رهایی بدل می‌شوند.

مرادفرهادپور - بادهای غربی

  • احسان

روان

۰۶
مرداد

بدترین قسمتش اینه که با گذشت زمان دارم اون رو فراموش می کنم
باید خیلی بخودم فشار بیارم تا تمام روز اون رو بیاد بیارم
شب و روز
هر روز
روزی که کشتنش، لیلیانا برام چای با لیمو درست کرده بود
شنیده بود تمام شب رو سرفه می کنم
و گفتش که این برام خوبه
همه این چیزای احمقانه رو بیاد میارم
بعد شک شروع میشه و نمی تونم بیاد بیارم که اون لیمو بود یا چای با عسل
و نمی دونم که این خودش یه خاطره بوده یا یه خاطره از یه خاطره ی دیگه

  • احسان