Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۴ مطلب در مهر ۱۳۸۷ ثبت شده است

سلام

خوشا بحال کلاغان قیل و قال طلب!
چیه؟ تعجب کردید؟ عین حقیقته! دیگه از عباراتی مثل "ملت فهیم ایران" و هرگونه کلامی که صفت خوبی رو به جمیع ایرانی ها نسبت بده حالم بهم می خوره. ساعتی پیش جلسه ای دانشجویی تو تالار فجر پردیس ارم دانشگاه شیراز برگزار شد که از هفته ی قبل با کلی تبلیغ با عنوان های "بررسی جریانهای رادیکال در دانشگاه" و "آیا می دانید داب چیست؟" و....برگزاریش اعلام شده بود. یه بابایی رو هم از تهران گویا آورده بودن که سخنرانی کنه! برگزارکننده ی جلسه ، انجمن اسلامی جدید دانشگاه شیراز بود که ترکیبش با قبلی که منحل شده کاملن متفاوته و بیشتر به جریانهای اصولگرا متمایله. تو جلسه،تحصنی های دانشگاه هم حضور داشتن و از همون اول منتظر بودن تا مثل قبل جو-احتمالن مخالفشونو- رو بهم بریزن. انتظامات جلسه دقیقن یادآور طالبان بود و بنده از نزدیک شاهد رفتارهای غیرانسانی اونا هم بودم. جلسه با بیان تاریخ دفتر تحکیم وحدت شروع شد و آقای سخنران به اینجا رسید که خیلی از همین تجمعات صنفی رو "داب"(دانشویان آزادی طلب و براربری طلب) که بنیانهای سکولار و سوسالیستی داره هدایت و منحرف کرده و طبیعی بود که دانشجویان حق طلب(تحصنی) هم اعتراض کردن و جلسه بیش از پیش به سمت اغتشاش رفت. این جلسه شده بود محل برخورد دو جریان فکری توی دانشگاه و نه چیز دیگه!
یک گروه فاندامنتالیست های منحرف شده که فقط باعث بدنامی هم مسلک های راستینشون هستن و گروه دیگه دانشجویان بظاهر حق طلبی که دانشجو شدن رو مساوی با اعتراض (حالا با دلیل یا بی دلیل) میدونن و با کمال افتخار هم ازش یاد می کنن! تحصنی ها از طرف اون یکی گروه به اینکه"دم از آزادی میزنید و تحمل دو کلمه حرف ندارید" متهم می شدن و انجمنی ها هم به دگم بودن و هوچی گری که هر دو گروه هم تا حد زیادی حق داشتن بنظرم. مثلن دانشجوی-احتمالن- بسیجی ای که رفت بالا و صحبت کرد وقتی پایین بود فقط هو میکرد و داد میزد! و از طرف "حق طلب ها" هم شخصی صحبت می کرد که من حاضرم روی بی خردی و پخمه بودنش قسم بخورم و جالب بود که همین شخص با عنوان "دانشجوی باغیرت" از طرفشون حمایت شد!!
زیاده گویی نباشه! در انتها هم با دعوا و پاره کردن لباس برنامه تموم شد. جالبه کسایی که برای صحبت کردن تو جلسه داشتن همدیگرو گاز می گرفتن ادعای روشنفکری و پیشرو بودن هم داشتن.
جوکر توی فیلم "شوالیه ی تاریکی" حرف جالبی به بتمن میزنه:

You'll see, I'll show you, that when the chips are down, these uh... civilized people, they'll eat each other. You see, I'm not a monster. I'm just ahead of the curve

-----------------------------------------------------------------------------------------------------

خبر جدید: سیرک قریب الوقوع!(قراره وضعیت زنان در قرن گذشته هم  بررسی بشه!!)

  • احسان
امروز دوباره یادت کردم حسین آقا!
حسین آقا چه خبر؟ اونجا همونطوریه که میگن؟ راستی چرا قاتی کردی اون آخرا حسین آقا؟
حسین آقا نباید درگیر میشدی، باید ولش می کردی ، نه حسین آقا؟ قبول نداری ؟
حسین آقا میخوای یه سیگار برات چاق کنم؟ راستی جات خالی همین پیش پات 57 زدم، نه، نمیدونم شایدم مونتانا بود حسین آقا! ولی همچینم تند نبود، بستگی به آدمش داره حسین آقا.
حسین آقا دمت گرم اگه آبجی این بابا رو نمی گرفتی می موند رو دستشا! حسین آقا نمیگم زن بهتر از آبجیش گیرت نمیومد ولی برادرزن که توپ تر از خودش گیرت نمیومد حسین آقا!
حسین آقا دلم گرفته ، تو رفتی دیگه حداقل از این به بعد راحت شدی ولی ما حالاحالاها باید بکشیم حسین آقا!
ولی بازم میگم حسین آقا با این جماعت نباید گشت، حسین آقا خودشم نفهمید با کی طرفه! إ إ إ دیدی چه جوری نیگا میکرد حسین آقا؟
من این مردمو میشناسم حسین آقا، بذار بریم تو غار خودمون، اینا وصله ی تن ما نیستن حسین آقا!
خداحافظ حسین آقا...





(اگه "طلای سرخ" رو ندیدید، الکی زور نزنید و به منم بد و بیراه نگید!)
----------------------------------------------------------------------------------------------------

خبر جدید: گویا شنبه 20مهر 1387 آلبوم رسمی محسن چاوشی به بازار میاد با نام "یه شاخه نیلوفر" که اصلن شارژ شدم وقتی خبرو خوندم طرفدارای محسن باید همه بصورت قانونی بخرن این آلبومو تا خواننده ی محبوبمون به ناله های هنجره ی زخمیش ادامه بده

  • احسان

Mad World

۱۶
مهر
این روزا این ترانه ی mad world از گری جولزخیلی بهم می چسبه و دارم روزگار میگذرونم باهاش:

 

All around me are familiar faces
Worn out places
Worn out faces
Bright and early for the daily races
Going no where
Going no where
Their tears are filling up their glasses
No expression
No expression
Hide my head I wanna drown my sorrow
No tomorrow
No tomorrow
And I find I kind of funny
I find it kind of sad
The dreams in which I’m dying are the best I’ve ever had
I find it hard to tell you
I find it hard to take
When people run in circles its a very very
Mad world
Mad world
Children waiting for the day they feel good
Happy birthday
Happy birthday
And I feel the way that every child should
Sit and listen
Sit and listen
Went to school and I was very nervous
No one knew me
No one new me
Hello teacher tell me what’s my lesson
Look right through me
Look right through me
And I find I kind of funny
I find it kind of sad
The dreams in which I’m dying are the best I’ve ever had
I find it hard to tell you
I find it hard to take
When people run in circles its a very very
Mad world
Mad world
Enlarging your world
Mad world

لینک دانلود

  • احسان

ما زنده ها

۰۴
مهر

بعد از دیدن بعضی فیلما دست روی دست گذاشتن و ننوشتن دیگه کار بیهوده ایه،حالا بگذریم که برای من در مورد اکثر فیلمها همینطوره! یکی از آخرین و بهترین فیلمهایی که دیدم فیلم You,the living (شما زنده ها) از کارگردان سوئدی روی آندرسون بود.قبلن از آندرسون فیلم گیلیاپ را دیده بودم که محصول 1975 بود و تجربه ی بسیار متفاوت و دلچسبی بود. من با این فیلم از طریق مجله فیلم نوروز آشنا شدم و با خوندن مطلبی که در مورد فیلم کار شده بود شیفته ی تماشای این فیلم شدم تا اینکه فیلم بدستم رسید و چند روز پیش دیدمش.

یک کمدی تلخ و خاکستری در تمام ابعاد،حتا در بظاهر مفرح ترین لحظات فیلم هم یک حس سیاه گونگی بیننده را ترک نمیکند؛ولی با این حال دوست داشتم شخصن به بعضی از قسمتهای فیلم بخندم.قسمتهایی در فیلم هستند که احساس مورمور شدن به آدم میدهد و در عین سادگی خیلی تکان دهنده هستند. برای فیلم نمی شود خط روایی تعریف کرد. اثر تشکیل شده از یک سری داستان های خیلی کوتاه که شخصیتهای فیلم در آن یا در مقام راوی حضور دارن یا نشان دهنده یا هر دو؛ در این بین بعضی داستان ها برجسته ترند و چندین بار به آنها بر می خوریم و بعضی فقط چند ثانیه ای در فیلم حضور دارند! روح غالب بر اثر مثل خیلی از فیلمهای دیگری که در این سال ها در جهان،خصوصن اروپا،خصوصن در اروپای شمالی تولید می شود بیان کننده ی تنهایی و پوچی و بی معنایی زندگی بشری است. در این بین سینمای اروپای شمالی و اسکاندیناوی سهم بیشتری دارد. این کشورها عمومن پیر هستند و رشد جمعیت منفی دارندو غالبن جزو کشورهای مرفه و خوشبخت (از نظر مادی و اقتصادی) معرفی می شوند؛در فیلمها و بطور کلی در فرهنگ این جوامع هم میشود ردی پر رنگ از رخوت و پوچی و حس به بن بست رسیدن را جستجو کرد (بعنوان مثال "آکی کوریسماکی" فیلم ساز فنلاندی و فیلم گیلیاپ از همین روی آندرسون).

انسان های فیلم غالبن سرخورده،دل شکسته و ناامید هستند،این مطلب را چه از تصاویر سرد فیلم،چه از رفتار شخصیتها و چه از قاب های همیشه ثابت فیلم می شود بوضوح دریافت. آندرسون به کارکرد عمق میدان در فیلم بشدت معتقد است و این مطلب براحتی از قاب های ثابت او برداشت می شود و انصافن در این کار مهارت بالایی هم از خود نشان می دهد.دیالوگ ها در فیلم کم نسبتن هستند و وقتی در مواردی خیلی نادر پر حرفی می شود احتمالن برای اغراق مورد نظر در طنز است.برای من یکی از بیاد ماندنی ترین و دوست داشتنی ترین پلان/سکانس های فیلم قسمتی است که در یک دفتر اداری می گذرد،کارمندان مشغول کار خود هستند که یکی از آن ها بی جهت از جا بلند می شود و از دیگری می پرسد که "تو منو صدا زدی؟" که با جواب منفی روبرو می شود و این سئوال از بقیه هم پرسیده می شود که در نهایت با جواب های منفی شخص اول غمگین و دل شکسته سر جای خود می نشیند! بله،این یک پلان/سکانس از این فیلم بود و تقریبن تمام فیلم از همین پلان/سکانس ها تشکیل شده که می شود گفت تمام فیلم در همچین فضایی میگذرد و تجربه ی بسیار نابی (حداقل برای خود من) بود. همین سکانس فوق بهترین شیوه ی بیان انزوا و عدم توانایی برقراری ارتباط در جهان معاصر است. در دنیایی این چنین اکثر روابط انسانی یا به کلی قطع شده اند یا واسطی از تکنولوژی آن ها را به هم ربط داده است و بر این مطلب در فیلم بسیار تاکید شده است.

یک ارجاع جالب هم در فیلم بنظرم رسید که گفتنش خالی از لطف نیست؛ در اوایل فیلم پیرمردی رو می بینیم که به سختی با عصا راه میرود و سگش را با طناب بزور با خودش می برد! و شگ بیچاره هم دست و پا می زند. من بعد از دیدن این صحنه بلافاصله بیاد "بیگانه" آلبر کامو افتادم و همسایه قهرمان(؟) داستان که پیرمردی تقریبن با همین اوصاف بود و هر روز سگش را بزور کتک به گردش می برد!! حال و هوای فیلم بی شباهت به داستان ها و عقاید کامو هم نیست. از فضاهای گروتسگ فیلم که خیلی هم عجیب بود سکانس رویای مرد راننده ای بود که در آن بجرم شکستن ظرفی 200 ساله در دادگاهی که قاضی آن قبل از اعلام حکم،می نوشد و بعد از اعلام حکم،مجرم به وکیل دلداری می دهد(!) به اعدام با صندلی الکتریکی محکوم می شود!! و چه عالی تر میشد اگر دنیای رویای این فرد با دنیای بقیه ی قصه ها ترکیب میشد!

نکته ی مهم دیگر موسیقی است. چندین شخصیت مرتبط با موسیقی حضور دارند؛ یک ساکیسفون زن، یک درامر و یک خواننده ی گیتاریست که نقش پررنگ تری از بقیه هم دارد،خودم نظر خاصی در مورد نحوه ی استفاده موسیقی در اثر ندارم و این نکته را بدلیل تکرار آن در فیلم بیان کردم. در نهایت فکر میکنم "دیوید لینچ" اگر این فیلم را ببیند حتمن خوشش می آید!

  • احسان