Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

یک روز بصر گردم یک روز نظر گردم

پنجشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۷:۴۳ ب.ظ
اکنون فرمانروا به سرزمین خود نظری بیفکن! دوباره در هوای آزاد دم بزن!*




یک شنبه 10 اردی بهشت
من اینجا گیر کردم، درست، اما این موسیقی دیگه بدجوری منو گیر انداخته، این نوشته رو نمی دونم می تونم تموم...

دوشنبه 11 اردی بهشت
هنوز این سفر سی و چهارم داره تو مغز من خودشو خودنوازی می کنه،حالا من هرچی توضیح بدم احتمالن برای تو بی معنیه، یه دریچه هایی قراره باز بشن، صداشونو می شنوی؟ من می شنوم،صدای قژقژشونو می شنوم،جوریه که انگار خیلی وقته بسته بودن...

سه شنبه 12 اردی بهشت
...

پنج شنبه 14 اردی بهشت
انگار دارم جواب می گیرم، گوش تیز کن... می شنوی؟ نگو که نمی شنوی! اومدیم زاگون، بقیه بهش میگن زایگان. رنگ آسمون تو طیف رنگ های محبوب خودمه، تو روشنایی رو به شب برنگ یشمی دراومده، چشم که بگردونی می بینی همه کائنات یشمی شده،تو همین دستگاه وقتی دیگه روشنایی بره و تو اون اوایل تاریکی کائنات آبی نفتی میشه. جونم برات بگه زیر شکوفه ها نشسته بودیم-راستش نمی دونم شکوفه چی بود ولی شبیه شکوفه های پشت خونه بود که گیلاسن-که بارون باریدن گرفت.تصور کن یشمی همه جا رو گرفته باشه و بارونم باریدن گرفته باشه...
و این ریتم، این جیغ های ساز، این ریتم، این جیغ جانسوز داره ردشو روی چین های مغزم میذاره و ول هم نمی کنه بره، رفت و برگشتن شده کارش.
طاهره تو وبش در شرح چشم بستن و راه رفتن نوشته که بعدش :

"واقعیت شبیه یک جور خودآگاهی غلیظ می آید سراغ آدم...دریچه ای گشوده می شود"

می خوام بگم اصلن هر چشم بستنی و مشاهده تغییری با چشم بسته باعث یورش عجیب آگاهی از نوع ناگهانی به اون وسط وجودت میشه...چشمام بسته ن، طعم شیر رو از توی بستنی دارم لمس می کنم و سفر سی و چهارم تو فاز سوم در جریانه، خنده م میگیره، طعم شیر و فاز سوم، میرن کنار هم.می دونم اگه چشمه باز بشه، کوه رو می بینم توی بارون که فرنگیا بهش می گن : mountain in the rain و... هنوز همه جا رو یشمی می بینم و همه اینا از قطراتی که از بیرون می خورن بهم فهمیدنی ان. چشم ها که باز می شن یه نیروی خارج از برنامه ای بهت وارد میاد، یجور ضد اینرسی.


*گندالف خطاب به تئودن فرمانروای روهان


فاز سه - بشنوید

نظرات (۴)

این چقد یجوری بود!!! چقد یجوری شدم از خوندنش!!!
حسین پناهی میگه:

من تعجب می کنم
چطور روز روشن
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
وآب ازآب تکان نمی خورد!

منم تعجب میکنم چطور آدم یه چیزایی رو می فهمه و همچنان میتونه به زندگی ادامه بده؟



امان از این حواس جمعی! امان...
  • بهروز خاطرات و خطرات
  • کلا همیشه تو خوبی احسان ، بیشتر باش پیش ما رییس




    بفرمااااااااا :)
    بگو بگو که چه کارت کنم؟ بگو!




    از این ورا؟کدوم ایمانی؟ ایمان خ یا ایمان ز؟
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی