Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

شاید

دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۸۹، ۰۷:۴۱ ب.ظ

یه چند صباحی باقی مونده تا برم تو....نمیدونم چندسالم میشه و چه میدونم چندسالگی رو تموم می کنم، دبگه در مقابل این سئوال تو ذهن خودمم گیج میشم و میگم خب! ساده ست تو سال 66 بدنیا اومدی، همینو در جواب بگو، بذار هرکی میپرسه خودش جوابو پیدا کنه و در ضمن تو هم زیر چشمی نگاهش کن که چطور داره با انگشتاش میشمره سن لعنتی تو رو و....خب ...میتونی یه کمی هم تو دلت بهش بخندی، موردی نداره!

بذارین اعتراف کنم، از اون موقع که دیگه تولد گرفتن و کیک و اینجور داستانا برام از رنگ و رو افتاد همش یه آرزو تو سرم بود در رابطه با تولدم، میل داشتم یه سال هم که شده روز تولدم فراموشم بشه، خسته و کوفته و داغون برسم خونه، برقا رو روشن کنم....لابد فک می‌کنید منتظرم ملت داد بزنن و تولدمو تبریک بگن؟ نه بابا....اصن بی خیال، برقارو همون خاموش میذاریم باشن، اسرافم نمیشه، آره میگفتم، بعد میفتم رو مبل و زل میزنم به دیوار روبروم(احتمالن تو ذهنم هم دارم به بیل مورای فک می‌کنم مخصوصن تو گلهای پژمرده جارموش! یعنی دقیقن عین بیل مورای) بعد از لختی استراحت پا میشم میرم سر وقت تلفن و پیام‌های ضبط شده رو پلی می‌کنم( و در حالی که دارم تو خونه میگردم و به یخچال سرک میکشم و واسه خودم بیخودی راه میرم که حالتم حفظ بشه) :


مامان : ” چیه؟ بازم نشستی داری فیلم می‌بینی لابد؟ درس خوندی امروز؟” دیگه نمی دونم...آهان ”این دوربین چرا باز مشکل پیدا کرده؟ چطوری ببرمش رو مد فیلم برداری؟”


بابا : ”ببینم اونجا داره برف می باره؟ دخترم اومد خونه زنگ بزن باهاش صحبت کنم” (لابد چون داره از راه دور میاد میخواد ببینه جاده بازه یا نه!)


امین(برادرم) : ”سلام.درو باز کن” (آیفون ما گویا هنوزم چند وقت یه بار خراب میشه و رفیقمون پشت در مونده و دیده من نیستم رفته یه وری)


* : ”سلام. چطوری؟ این ورا نمیای؟آخر هفته جمع کن بریم مشهد با هم. بهم خبرشو بده که بلیت میخوام بگیرما”


* : ”سلام علیکم آقا مصطفا خوبی قربان؟ من امتحانام تموم شده حاجی،تو که فاز اون جو ستریانی مارو گرفتی اگه زحمتی نیس اون سی دی کمل رو برام رایت کن بیار داداش که خیلی وقته منتظرشم، اون کتاب قبض و بسط... رو هم اگه نمی خونیش بیار بین دو ترم بخونمش. خداحافظ”


* : ”سلام. حالت چطوره مصطفا؟ میزونی؟ بزن فیلان شبکه-هنوز من آن وایری که دادی رو ندیدم، آخه زیرنویس نداشت، فقط برای قسمت‌های فرانسوی زبانش زیرنویس شده که اونم خیلی کمه، اون کتاب زندگانی امیرالمومنین رو هم بی‌زحمت برام بیار اگه نمی خونیش. خداحافظت باشه”


* : ”سلام آقای سالم. زنگ زدم خونه نبودید! یه سر بیاید دفتر هر وقت شد”


و احتمالن چندتا تکست:


*فکتوری رو ندیدی هنوز؟ من هنوز فری رو پیدا نکردما! مطمئنی زدیش؟ای بابا باز این میرطاهر اومد، جای قدرت خالی!


*نه ندیدم! چی هست؟ خوبه؟ تازه اون 500 روز سامرم دارم نصفه دیدمش!(اینا رو در جواب من داره میگه ها، خودش میدونه)


*احسان تو چهارعروسی و یک تشییع جنازه رو داری؟ استایل باشکوه کریسین اسکات تامس رو توش از دست ندیا...هیو گرانت هم داره تازه


*عاااامو! نود رو میبینی؟اصل آلمانه ها!


...نگارنده در این مرحله متوجه میشه که این متن، تبدیل شده به محملی برای تقلید سبک گفتار و نوشتار دوستان و نزدیکان برای ارضای تمایلات شخصی و در حالی که نیشخند میزنه صلاح نمیدونه بیشتر، این مرحله رو کش بده!

نخیر مثل اینکه تو تصورات هم راهی به صورت مطلوب نمی بریم! در ادامه یاد این چندسال اخیر می‌کنم و روزهای تولدم، تو سه چهارسال اخیر هیچ وقت خونه نبودم، همش رو شیراز بودم. یه شبش از دیدن فیلم ”خون بپا می شود” تو کانون فیلم علوم پزشکی می اومدیم با بچه‌ها و با هم رفتیم تو رستوران همون دانشگاه یه غذایی زدیم و دور هم بودیم. یه شب با ایمان و محمدرضا رفتیم بستنی باباابر تو فلکه گازوی شیراز و بستنی و ذرت(با قارچ و پنیر) خوردیم.سال پیش هم باز با همون بچه‌ها بعلاوه عطا و وحید و امین رفتیم تو شیراز بگردیم. این بار رفتیم بستنی نارنج ترنج...رفقا هم تو همون مسیر هدیه تولد خریدن برام!


چند دقیقه بعد...


در میزنن! درو باز می کنم، ریحانه س، خواهر کوچولوی تازه مدرسه ای شدم. داره یجوری با لبخند و ذوق و شیطنت نگام می کنه : ”مصطفااااااا مامان یه چیزی بهم گفته ولی قول دادم که بهت نگم!”
من : چی؟ نمیدونم! اصن نمیدونم چه خبره! یعنی چه خبره؟ چیه که نمیخواد به من بگه! یعنی امروز چه خبره؟ (نگارنده تلاش مذبوحانه ای داره برای حفظ ظاهرش که از تو نوشته هم داره داد میزنه) چی؟؟؟ نه باااااابااا. تولدمه؟؟؟ اصن یااااادم نبود....ای ول!



  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۸۹/۱۱/۱۱
  • ۴۷۳ نمایش
  • احسان

تولد

هوس

نظرات (۱۱)

اونی که اس ام اس زده بود «چهار عروسی و یک تشییع جنازه رو دیدی» چه آدم باحالی بود.نمی دونم چرا ازش خوشم اومده.وای احتمالا همه چی تمومه

این گیجی و حیرت روزهای تولد رو خیلی خوب نوشتی، خوشمان آمد.




منم نمیدونم چرا ازش خوشت اومده! :دی
حالا همه اینا رو گفتی که بگی تولدته و بهت تبریک بگیم؟
خب از اول بگو تولدمه خب




آها...ببینید! این زود فهمید
من دو بار تا حالا تولد گرفته شدم ، یه بارش که خورم سر عکس گرفتن دعوام شد(بچه بودم) ، بار دومش هم سال پیش بود که تو باغ ارم بچه های(دختر و پسر) کلاس زدن به تیپ و تار هم .
من واقعا از تولد گرفتن و این حرفا به قول شما بدم میاد ولی شما رو میدونم که خیلی حال میکنی ، به این حرفاتم نیست.
تولدتم اگه خدا خواسته متولد بشی حتما مبارکه بقیشم دست خودمونه که چی بزنیم به سرمون.
امیدوارم تا هروقت عزت داشتی و تو زندگی کارایی رو که انجام دادی که دوست داری زنده باشی
راستی اون تی شرتم اون شب برات گرفتم یادت رفت پولشو بدی ...
کاری نداری خداحافظ من رفتم.




وحیییییییییییییییییید!
کل پیامات به کنار - روز تولدتم به کنار (ضمن تبریک البته) اون تیکه ی آخر ما رو گرفت. اون تیکه ی آخر "فیبی کالفیلد"ت ما رو گرفت. آدم ها دو نوع اند : هولدن کالفیلدها و بقیه ! هولدن کالفیلدها دو نوعند : هولدن کالفیلدهای فیبی دار و هولدن کالفیلدهای فیبی ندار ! اگر حتی یک ذره فکر کردی نعمتی بزرگ تر از خواهر کوچولوی تازه مدرسه ای شده می تواند در زندگی آدم وجود داشته باشد باید بگم در گمراهی آشکار قرار داری !




آی آی آی...فیبی منه این خواهرم! خودم حواسم هس بهش، بقول امیر اسم رمزو گفتیا!
و اینکه با اینکه مدتی مونده هنوز ولی مرسی، زیاد
دیدی این میرطاهر دیگه جواب نمیده؟ عوضش این قدرت جان مثل روز اولش تر و تازست! لامسب نعمتی ست برای خودش. یواشکی هم بهم گفته برای تولدت یه برنمه هایی داره. الهی! احتمالا میخواد تمام شاخه گلی برای عروس رو برات تک نفره اجرا کنه! کامنت محمد رو هم پایم. و اینکه من یکی از هوادارای این آقا وحید شمام.
چی؟ استایل باشکوه کریستین اسکات توماس؟ چه جلافتا!




اولن که عوضی! دعا میکنم میرطاهر بیاد تو خوابت.
ثانین وحید خیلی گله...همین امشبم حرف میزدیم...لب پنجره نشسته بود آب آلبالو میزد و کلینت منسل میرفت و اونم گلوشو دود میداد!
ثالثن ، جلافت هم نیس اصن، این خانم رو منم دل خوشی ازش نداشتم ولی تو این فیلم خیلی بدل میشینه دیگه قبول کن
چه دل پری داری تو از این خانوم! جلافت هم مال این بود که چه معنی داره یه نفر به استایل باشکوه کریستن اسکات توماس اشاره کنه!
میرطاهرم زورش نمیرسه تا اونجاها بیاد. خواب امشب من هم جورج بیلی ست وقتی توی بلوار برفیه بدفورد فالز تند میکنه و بلند بلند کریسمس رو به همه تبرک میگه!




اینو که چه معنی داره از خودش بپرس...وای بدفورد فالز، صالح بهت گفتم عاشق کجای فیلمم؟ یروز یه پست براش میزنم
ببخشید اقا احسان یک سوال داشتم
من شما رو از طریق وبلاگ فرشته های امیر قادری میشناسم
سوالم خیلی بی ربطه روم نمیشه بپرسم ولی حس کنجکاوی نمیزاره
میخواستم بدونم شما توی مراسم شب منتقدان همراه اقای قادری بودید؟
بازم شرمنده




سلام. دشمنت شرمنده ،خوش اومدید. نه نبودم
آقا این حاج احسان ما خودش میدونه چه شکلی میشم اگه از من تعریفی بشه...
خلاصه ما چاکریم
من به این نتیجه رسیدم اکثرا کسایی که این وبلاگو میخونن و نظر میدن(اکثرا) یه جورایی حرف همدیگه رو میفهمن ، فک کنم همه اکثرا هم از اونجوراشن که خیلی آدمای کمی حرفاشونو میفهمن .
در ضمن من فامیلیم شمام نیست ، بناب تپه ایی.




مثل چوپر میشی دیگه؟
آره وحید، تازه باید کافه مونو ببینی، راستی مگه بناب دره نبودی ؟
سلام احسان عزیز. مرسی که اومدی.
اون لینک موسیقی «پست راک» خیلی خوب بود ها، دمت گرم.




سلام حسن جان مخلصم. اون گروه که چند روزه خواب و خوراک من شده، اصولن پست راک رو باس دریافت
چوپرما ...
یه انیمیشنی هست که اولش یه نانداکوریا از ته دل میگه ، مشت نگاه میکنم فقط به یاد ایمان
بناب دره ایی به روایتیشه
منم کافه میخوام ، قول میدم چرت نگم.




میخوای؟ بیا خب! آدرسش اون بغل هس؛ کافه سینما
  • وحید جلالی
  • http://blogs.indiewire.com/images/blogs/twhalliii/archives/broken%20flowers.jpg




    مرسیییییی وحید! یعنی دقیقن همین.عشق منه بیل مورای
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی