دچار

- ۱۱ نظر
- ۱۰ شهریور ۸۹ ، ۱۱:۵۲
- ۲۳۳ نمایش
فکر میکردم با صدای ابی همراهی کردن در نوع خودش سختترینه، دیشب ولی وقتی با صدای چستر بنینگتون تو آهنگ New Divide زده بودم زیر آواز، سر 1 دقیقه به خس خس افتادم، این مرد کارش درسته، میخوام ببینم تا کی میتونه اینطور ادامه بده! راستش دیشب از منگیِ استخرِ آخر شب همینجوری همراه چستر عر می زدم و با ماشین دورهای خرکی میزدم، محمد که کنارم بود هی فحش میداد و در رو محکم گرفته بود و منم عین خلا هر هر میخندیدم، یکی از دلایل استخر رفتنم تو این شبا اینه که به چراغ عقب ماشینا خوب نگاه کنم! آخه این روزهام هنوز غرقه تو دنیای مایکل مان.
تو انیمیشن "ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی" وقتی جوان مخترع فیلم داره با سرعت مراحل کارش رو انجام میده و تند تند دکمهها رو میزنه و اهرم ها رو بالا و پایین میکنه چند ثانیه اون وسط میگه وقت استراحته و قهوه خوردن، بعد یهو اون همه جنب و جوش و سرو صدا به آرامش تبدیل میشه و برای چند ثانیه قهوه میخورن و باز ادامهی همون روند... حالا اینو برای چی گفتم؟ بنظرم این مکانیزم جزئی از همون مکانیزم زیبایی شناسی مایکل مان توی فیلماشه! استاد توی فیلم Collateral وقتی ریتم فیلم داره طبیعی (و تند) پیش میره برای چند لحظه تاکسی خودش رو نگه میداره، وینسنت با تعجب دور و برش رو نگاه می کنه، میبینه که یه جونور (حالا گرگ یا روباه یا هرچی) با چشمای روشن از نور تو دل شب داره از خیابون رد میشه، کات به چشمای وینسنت و باز به جونور، این روند چندبار دیده میشه و یه موسیقی هم همراهیش میکنه، مثل بسته شدن در تاکسی مکس تو ابتدای فیلم و اون سکوت، دنیا برای چند لحظه با دقت بیشتری زوم میکنه روی زیبایی ها و باز فیلم به روال سابقش بر میگرده...
بازم مثال میزنم، صحنهی گلف بازی در شب جف تو فیلم The Insider هم به زعم من تو همین مرام قرار میگیره یا صحنه ی بعد از اعتراف جف / روی چمن/ با لوئل برگمن/ موسیقی sacrifice از لیزا جرارد. سکانس فوق العادهی دید زدن دوجانبهی وینسنت هانا و نیل مککالی از بالا تو فیلم Heat. استاد برای چند دقیقه هم که شده انگار یه چیزی از دور حواسشو جمع میکنه و با دوربین روش زوم میکنه (نگاه کنید به نمایی که از بغل بدنه تاکسی تو Collateral که بازتاب نور خیابون روی تاکسی چه جلوهای داده به تصویر یا نمایی از Public Enemies که انعکاس ساختمونهای شهر رو روی چراغ ماشین میبینیم یا قایقی که تویMiami Vice تو یه نور آبی وسط آب داره میره و برای چند ثانیه میبینیمش) راستش چند چیز از فیلمهای مان هست که نمیتونم دلیل بیارم برای دوست داشتنش و همین جوری میگم که بقیه هم بدونن: موسیقی دیسکوی کرهای توی Collateral، موسیقی پایان همین فیلم و عروج مکس، رنگ آسمون شب تو همین فیلم و Miami Vice (که همین دیشب آسمون تهران هم اون رنگی بود!) نور سبز رنگ جایی که لوئل با شلوارک رفته وسط دریا و داره با جف تلفنی حرف میزنه، صحنهای که علی تو مترو نشسته و تک و تنها چشم به بیرون دوخته و نور از بیرون روی شیشه خشدار واگن میتابه، رجز خونی علی وقتی هوارد کسل تو برنامه تلویزیونی بهش میگه که جو فریزر تو همین برنامه گفته علی رو ناک اوت میکنه و خنده ها و لبخند های زیبای عوامل پشت صحنه که همه حواسشون جمع علی شده، مشتهای پیاپی یه جرج فورمن و شروع ناگهانی Tomorrow از سلیف کیتا و... راستی چه خوب که دوتا از بازیگرای سریال خوب Prison Break تو فیلم استاد نقش داشتن (هرچند خیلی کوتاه)
این از این؛ اما کتابی که چند وقتی هست دارم میخونم و دوست دارم یه جاهایی شو اینجا بنویسم، یعنی "افسون زدگی جدید - هویت چهل تکه و تفکر سیار" به قلم داریوش شایگان و ترجمه فاطمه ولیانی؛ تو کتاب از قول ژیل دولوز به مفهومی اشاره میکنه برای توضیح بیشتر و دقیقتر هویت چهل تکه و تفکر سیار:
"تفکر سیار همچون فرد چادرنشین، در میانه است. مسیر آن همیشه بین دو نقطه است. اما این عرصهی بینابین، قوام یافته و از خودمختاری و جهت گیری خاص خود بهره مند است. منطقهی بینابین از فضای شیاردار دستگاه دولت به لحاظ کیفی متمایز و در نتیجه سطحی صاف است ... بنابراین تفکر سیار تجسم تمام عیار "ازجا برکندگی" است.
فضای صاف بر خلاف فضای شیاردار، جهت دارد نه بعد. این فضا سرشار از رخداد و متأثر از احساست و بقول دولوز لمس پذیر است ... فضاهای صاف و شیاردار میتوانند تداخل یابند. میتوان در پهنهی وسیع کویر، شیاردار زندگی کرد و در شهر چادرنشین بود و آن را به سطحی چهل تکه تبدیل کرد."
در ضمن یه جوابی باید به صالح می دادم بابت اینکه ادعا کرده بودم فیلم های مایکل مان بعد از Heat از چشمه این فیلم آب می خورن؛
راستش از شدت اون ادعای خودم میکاهم!!! ولی میشه مثالهای زیادی هم زد سر شباهتهای انکارناپذیر و آگاهانه به این فیلم که دیگه زیاد مثالها رو توضیح نمیدم. سرقت ابتدای فیلم که حالا برای خودش یجورایی کلاسیک شده و از کریس نولان (شوالیه سیاه) تا خود مایکل مان (Public Enemies) بهش ارجاع میدن و تو این دومی حتا اون اشتباه توسط یکی از اعضا هم تکرار میشه بنوعی. گفتگوی دونفرهی کالین فارل و گونگ لی صاف از وسط گفتگوی دونفره نیل و ایدی دراومده بنظرم، حتا موسیقی هم فکر میکنم موسیقی همون سکانسه! صحنهی پرواز با هلی کوپتر تو شب که انگار به یه موتیف مایکل مانی تبدیل شده دیگه، خونهی رو به آب با نمایی اعجاب انگیز و... نمیخوام خیلی گیر بدم و همونطور که گفتم پافشاری ندارم رو حرفم دیگه ولی قضیه، قضیه ی آنچه خوبان همه دارن تو یکجا داری و ایناست...
در مورد Collateral و The Insider ولی قصه فرق داره؛ این دو فیلم رو میشه در کنار هم نگاه کرد که از یه آبشخور تغذیه میشن. ارجاع میدم به مقایسهی عالی امیر قادری تو نقدش به آثار مایکل مان بین شخصیتهای وینسنت و تایلر دردن که کلید یه وجه مهمی از این فیلمه که توی The Insider کمی تلطیف شده حالا.
تو فیلمهای مان اون تابلوی تبلیغی بالای تاکسی مکس هم یه باری بدوش می کشه (یجورایی حرف چخوف)
این عکسم از اون شیزوهاست که همینجوری میذارم دور هم حال کنیم!
.City of lights-
In Fiji, they have......iridescent algae that come out.once a year in the water
.That's what it looks like out there
?You been there-
.No, I'm going there someday-
?Oh,Yeah-
?You travel a lot
.Yeah-
?Traveling make you lonely-
I'm alone. I am not...-
.lonely...
?You-
.Real lonely-
معرفی موسیقی هم واسه خودش کلی حرف داره برای زدن، گوشیمو نگاه کردم و اینم لیست Most Played من که میگذارم اینجا و هرکدوم لینک داشت، لینک دانلودشم گذاشتم (البته بیشتر اینا اونقدر معروف هستند که لفظ معرفی در موردشون صادق نیست) :
Regi ismeros (که تو پست قبل دربارش گفتم)
White Rabbit (اثر ماندگار جفرسون ایرپلین که مثل بقیه ی کارای اصیل این گروه صاف از وسط دهه 60 دراومده)
Asemoon (این آهنگ همون ه که تو فیلم نفس عمیق قبل از سوار شدن آیدا تو ماشین می شنویم، کار گروه آوار و مهرداد پالیزبان)
Resistance (البته خیلی وقته دیگه مثل اون اوایل که آلبوم آخرشون دراومده بود دیوانه وار بهش گوش نمیدم، از آلبوم آخر muse)
Somebody To Love (این هم باز مال جفرسون...این اواخر هم تو آخرین فیلم برادران کوئن ازش استفاده شد)
Yesterday (یکی از چند ترانه ی عمر من، حرف بحرفش رو دوست دارم، بیتلز عزیز ما هستن خب)
Don't Tell Me That It's Over (امی مک دونالد که با گوش دادن این کار منتظر آلبوم جدیدش بودم)
Undisclosed Desires (عالی، میوز، عالی)
Angelica (یکی از شاهکارهای آناتما که اجرای آکوستیکش رو بیشتر دوست دارم و به لطف وحید جلالی اجرای زنده ش رو هم دارم)
Khodahafez nagoo (فریدون آسرایی، آلبوم "از تو دورم" که تو آخرین سفر شمال کشفش کردم، تو جاده فیروزکوه)
Breaking The Habbit (اینم مال دوران جوانی ه دیگه، کلیپش رو حتمن ببینید و یاد تارانتینو کنید و کیل بیل)
This Is War (این گروه 30 seconds to mars گروه خوب و انرژیکی ه که بعدن بیشتر دربارش می شنوید با صدای جرد لتو)
Numb (شاید بهترین اثر لینکین پارک)
De Usuahia a la Quiaca (از اون مسترپیس های جناب سانتالولا که ونگ کار وای رفته سراغش، یعنی محشره)
I Want To Hold Your Hand (باز هم بیتلز و عاشق اون نسخه های کیفیت پایین کاراشون هستم که حس ِقدیم ِتوش اصیل ه)
California Dreamin (باز هم رسیدیم به تلاقی ِ موسیقی و ونگ کار وای... زندگی رو به دو نیم تقسیم می کنه)
This Is The Life (یکار دلی و جذاب و امی مک دونالد از آلبوم اولش)
Blowin In The Wind (یه آهنگ چقدر می تونه به همه ی احوال آدم بخوره آخه؟؟؟ خواننده ی خونه بدوش با سازدهنی و گیتارش)
I Am A Man Of Constant Sorrow (این همون کاری ه که تو فیلم "ای برادر کجایی؟" توسط اون 4 نفر اجرا میشه، توضیح دیگه ای نمی خواد!)
پ ن: یکی از رفقا یه نظرسنجی بیلی وایلدری گذاشته که خوبه اگه نظر بدید.
1-...القصه دیگر چاره ای نبود جز اینکه جسارت بخرج دهند و منتظر بازگشت روزهای آفتابی زمستان بمانند. جاخوش کردگان قدیمی همگی بودند. تازه رسیده تر از همه برنارد پیل بود که "لرد نجیب" لقب گرفته بود و انگلیسی آبی چشمی بود که اسکی را از زمانی که در داوس با سل والامنش خود کلنجار می رفت یاد گرفته بود و از آن به بعد دیگر حاضر نبود از ارتفاع دوهزار و پانصد متری پایین تر بیاید، یک نجیب واقعی بود که سودای بلندی در سر داشت. هیچ وقت کسی او را نمی دید مگر تابستان که سیصد متر پایین می آمد و مرئی می شد. فصل برف که می شد اسکی هایش را بر می داشت و دوباره ناپدید می شد و دیگر هیچ جا دیدنی نبود. می گفتند که هفتاد کیلومتر راه میان کوه "ولی" و "شتوک" در ابرلند را، که بعضی جاها بصورت مارپیچی بعرض شصت سانتیمتر است و از لب پرتگاه می گذرد و برادران موسن معروف در 1946 در آن هلاک شدند، طی کرده است. بله، افسانه ها همین طور درست می شوند، یعنی وقتی آدم از نظرها غایب می شود.
2-سال قمری پیش با چندتا دانشجو تو همین روز، تقریبن تو همین ساعات، تو همون مکانی بودیم که این روز بخاطرش اسم گرفته!
3-آخرین فیلمی که دیدم فیلم "کنترل" محصول 2003 مجارستان بکارگردانی نیمرود آنتال بود. شاید بعدن ازش مفصل بنویسم ولی همین قدر بگم که یه اثر نمادین ِ دوست داشتنی ِ غریب ِ مکاشفه وار ِدر دنیای تاریک ِ انسان های جداافتاده ست که موسیقی ِ متنش دو روزه خواب و خوراک من شده و کار یه گروه مجارستانی ِ به اسم Neo . لینک دانلود کل آلبوم موسیقی متن فیلمو میگذارم ولی اگه حوصله شو ندارید قطعه ی Regi ismeros رو حتمن بگیرید که من تضمین ش می کنم. Regi ismeros یعنی آشنایی های قدیمی...
4-یه گروه موسیقی پراگرسیو راک هست که چند بار این ور و اون ور به دوستان معرفی کردمش ولی اینجا یادم نمیاد گفته باشم؛ باید دین خودمو بهشون ادا کنم. گروه Riverside یه گروه لهستانی ِ که از سال 2001 تأسیس شد و از سال 2003 با آلبوم Out Of Myself کارشو شروع کرد و تا حالا 4 آلبوم بیرون داده. خودم از بین کاراشون بیشتر کارای اینسترومنتال رو ترجیح می دم مخصوصن Reality Dream ها که عجیب زیبا هستن. گروه با همون آلبوم اول چنان اعتباری دست و پا کرد که طرح روی جلد آلبومشون رو تراویس اسمیت بعهده گرفت(طراح آناتما)
اینم دو لینک از این گروه کار درست :
یه سری دسته بندی ها دارم برای خودم بد نیست بدونید!
تو دنیا دو دسته آدم هست اول اونایی که به اون وسیله ی نوشتاری می گن مِداد و دوم اونایی که بهش می گن مَداد
اونایی که وقتی از یه وسیله نقلیه سبقت می گرن روبرو رو نگاه می کنن و اونایی که به راننده اون وسیله نگاه می کنن
اونایی که از کله پاچه و متعلقاتش نفرت دارن و اونایی که دوستش دارن
اونایی که امانت داری رو حداقل دوست دارن و اونایی که براشون مهم نیست
اونایی که تارانتینو دوست هستن و اونایی که از تارانتینو متنفر هستن
اونایی که ادیت پیاف گوش دادن و اونایی که ادیت پیاف گوش ندادن
اونایی که با درد کشیدن عشق می کنند و اونایی که زود می رن دنبال درمانش
اونایی که دنیرو رو به پاچینو ترجیح می دن و اونایی که پاچینو رو به دنیرو
اونایی که مارادونا رو به په له ترجیح میدن و اونایی که مارادونا رو کلن ترجیح می دن!
اونایی که کیوی رو با پوست می خورن و اونایی که پوستش رو می کنن
اونایی که بعد از دیدن بوچ کسیدی و ساندنس کید توش گیر می کنن و اونایی که گیر نمی کنن
اونایی که بچه ها رو تا 3 سالگی دوست دارن و اونایی که کلن بچه دوست دارن
و بقول آقام سرجو لئونه اونایی که یه تفنگ پر دستشونه و اونایی که می کَنند
و این فهرست تو ذهنم ادامه داره.
پ ن : لطفن گیر الکی به صلبیت این دسته ها ندین، خودم می دونم.
پ پ ن : همه اینا واسه این بود که بگم من بجز در مورد مارادونا و لئونه جزو دسته اول هستم اگه خدا قبول کنه!
جام جهانی : نخیر! نشد آقای مارادونای عزیز...جایگاه خودتو نشناختی. برای من که از اون جایگاه بالای بالا یه ذره اومدی پایین. آلمان همونطور که پیش بینی کرده بودم آرژانتین رو صاف کرد تا فاصله اش با ایتالیای حذف شده ی ما هم معلوم بشه، تیمی که یه بار عقب افتاد و با خاک یکسان شد، حالا بیاد بیارید ایتالیا رو که تو هر سه بازی هم عقب افتاد و با وجود بازی های ضعیف و دور از انتظارش اونقدر کاراکتر داشت که تا آخر جنگید و تو 10 دقیقه دو گل هم زد و اینم آرژانتین بود که دیدید. و تبریک به خودم و طرفدارای آلمان برای تجربه ی تماشای بازی چنین تیم دلپذیری...امیدوارم قهرمان بشن.
پنج شنبه - سوم تیر - ۲۰:۴۳ - اشتباه داوری جزیی از فوتبال ه؟ بهتره بگیم جزیی از فوتبال ایتالیاست!
من که احترام میگذارم به این تیم، درسته که بیشتر بازی سوم رو هم بد بودیم و شایسته صعود نبودیم ولی آخرای بازی بزرگوارانه بازی کردیم و همه تأثیر داوری رو تو نتیجه دو بازی آخر ایتالیا دیدن؛ من می دونستم این وسط گوشت قربونی ایتالیاست. یجا داور بازی برزیل با لوئیس فابیانو گل میگه و گل می شنوه درباره خطای هند تابلوی اون حرف میزنه و اینجا هم داور گل سالم رو نمی بینه و مشت دروازه بان رو با کارت زرد مجازات می کنه! نوبره بخدا...
دوشنبه سی و یک خرداد - ۸:۵۳ - ای صبا، تو روحت!!
بد بودیم.بد بودیم.بد بودیم. ولی هنوز یه بازی مونده و زوده برای قضاوت...
تو این شرایط خوندن کلامی از نیچه بد نیست :
به زندگی بارورترین و بهترین انسان ها و ملت ها نگاه کنید و از خود بپرسید درختی که می خواهد سرفراز و پابرجا باشد می تواند با هوای بد و طوفان ها روبرو نشود؟ آیا دشمنی های بیرونی، مقاومت های خارجی، تمام انواع نفرت، حسد، لجاجت، بدگمانی، سرسختی، حرص و خشونت جزو موارد مساعدی نیستند که بدون آن ها هیچ چیز حتا تقوا و فضیلت هم نمی تواند چندان رشد کند؟
یک شنبه سی خرداد - ۱:۳۷ - ای صبا امشبم مدد فرمای که سحرگه شکفتنم هوس است
سه شنبه بیست و پنجم خرداد - ۱:۵۲ - خب بازی اول انجام شد. اولش راستش ترسیدم هم از گل عجیبی که خوردیم و هم آماده نبودن کاناوارو. ولی نیمه دوم بدون شک مال ایتالیا بود. این تیم بزرگی بود که من امشب دیدم و انتخاب ویژه م هم په په بود. با احترام خاص خدمت تنها رمی تیم یعنی گلزن، دانیله دروسی.
راستش همه چی از یه چرت کوتاه یه سال قبل شروع شد. چند روز بعد دراز کشیده بودم و به سقف خیره شده بودم از درونم یه نیرویی بهم فشار آورد و دستمو بردم طرف دلم...حدسم درست بود، خوابم راستی راستی داشت محقق می شد. تازگیا تو یه کتاب هم دربارش خوندم که یه جور توهم بیماریه! نمیدونم والّا! اینکه یه قسمت از بدن سر جاش نباشه توهمه؟ خب نبود دیگه،البته کسی حرفمو باور نکرد. باز امسال هم همون فضا اومده سراغم، تو 40 روز حدود 6 کیلو کم کردم و بعضی وقتا یادم میره که هستم! یاد کریستین بیل میفتم توی ماشینیست که اون زنه بهش می گفت اگه همین طور ادامه بدی چند وقت دیگه "نیستی"