Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

مصدقا

۲۸
مرداد

با توجه به انحلال پارلمان، اقدام شاه در عزل مصدق چه اندازه مبنای قانونی داشت؟

مسئله به لحاظ حقوقی قابل بحث است و از مسائلی است که در محاکمه‌ی مصدق مطرح بود و او دلایل خود را در این باره بیان کرد. ظاهراً طرح‌کننده‌ی سؤال قبول دارد که اصولاً شاه نمی‌تواند برای ساقط کردن دولت بدون مراجعه به پارلمان اقدام کند ولی مصدق با منحل کردن پارلمان این مانع را از جلوی پای شاه برداشته بود و انحلال پارلمان راه را برای عزل نخست‌وزیر باز گذاشته بود. این ایراد اگرچه ظاهراً درست و وارد می‌نماید اما مصدق در طرح سؤال همه‌پرسی هوشیاری فوق‌العاده به خرج داده بود. رفراندوم مصدق رفتن مجلس و ماندن دولت را به صورت لازم و ملزوم مطرح کرده و به این صورت تنظیم شده بود که اگر مردم «با ادامه‌ی وضع کنونی مجلس تا سپری شدن دوره‌ی هفدهم تقنینیه موافقت دارند دولت دیگری روی کار بیاید تا با این مجلس همکاری کند و اگر با این دولت و نقشه و هدف آن موافقند رأی به انحلال مجلس بدهند تا مجلس دیگری تشکیل شود که بتواند در راه تأمین آمال ملت با دولت همکاری کند». بنابراین رأی مثبت به رفراندوم هم رأی بر انحلال مجلس بود و هم رأی بر بقای دولت و به همین دلیل است که مصدق شاه را نکوهش می‌کند که چرا به رأی مردم ارزش قائل نشده و به خلاف آن فرمان عزل نخست‌وزیر را امضا کرده است (خاطرات و تألمات، صص 201 و 202).
در واقع باید گفت که اگر شاه همه‌پرسی را باطل می‌دانست می‌بایست با درخواست آن عده از نمایندگان دوره‌ی هفدهم که مستعفی نشده بودند و بازگشایی مجلس و ادامه‌ی آن را خواستار بودند موافقت می‌کرد. نمایندگان مستعفی هم چون استعفایشان هنوز از سوی مجلس پذیرفته نشده بود می‌توانستند استعفای خود را پس بگیرند و در مجلس حاضر شوند. شاه انحلال مجلس هفدهم را به رسمیت شناخت و فرمان انتخابات دوره‌ی هجدهم را صادر کرد پس همه‌پرسی معتبر تلقی شده و همه‌پرسی مستلزم ابقای دولت مصدق بود.

مصاحبه با محمدعلی موحد - شماره‌ی 20 مهرنامه - فروردین 91

  • احسان

Don't look back

۲۲
مرداد

دکتر ربکا جوهینک معتقد است خودرو به خواننده چیزهای زیادی در مورد شخصیت می‌گوید، و مسلما بعضی که نکته‌سنج‌تر از بقیه‌اند می‌دانند که خودرو نمادی‌ست از فالیک، قدرت مردانه، فرار و آزادی. او معتقد است خودرو اغلب نمادی‌ست از داستان طغیان نوجوانی. داستان‌هایی درباره‌ی جوانانی که اولین بار دست به راندن اتومبیل می‌زنند. «بطور کلی خودرو ارتباط مستقیمی با آیین‌های گذر مردانه دارد، و البته، نشانه‌های فالیک‌گونه‌ی بسیاری با آن همراه است.»


قطارها رابطه‌ی نزدیکی با انقلاب صنعتی دارند و اغلب به عنوان استعاره‌ای از سده‌ی  نوزدهم به کار می‌روند. به گفته‌ی جوهینک، اتومبیل ما به ازای قرن بیستم است؛ چیزی که در رمان «خوشه‌های خشم» نوشته‌ی جان اشتاین‌بک استعاره‌ای می‌شود برای «پیشرفت هم خوب هم بد و تغییر در زندگی». به گفته‌ی جوهینک «اتومبیل تبدیل می‌شود به خانه‌ی خانواده و در واقع اشاره‌ای دارد بر خانه‌های سیار کنونی و فروپاشی زندگی روستایی و ظهور شهرنشینی». در رمان‌های پسااستعماری، اتومبیل خطر استعمارگرایی و سرمایه‌داری را نشان می‌دهد؛ به عبارت دیگر «شرارت» غرب و آمریکایی کردن فرهنگ، به زعم او در ادبیات قرن 21، دوباره این مفهوم تغییر می‌کند و «اغلب به مثابه‌ی استعاره‌ای به کار می‌رود تا تأثیر منفیِ جهانی شدن و صنعتی شدن را نشان دهد. بنابراین، در بیشتر موارد در نوشته‌ها به عنوان شخصیتی شیطانی و ویران‌کننده به کار می‌رود.»

از مقاله‌ی "خودرو در ادبیات معاصر جهان: از گتسبی بزرگ تا باد در میان شاخه‌های بید"
نوشته‌ی اندرو تیلر ترجمه‌ی علی امیرریاحی

  • احسان

پیشتر در مطلبی از عبارت تخریبِ خلاق اسم برده بودم که دارون عجم اوغلو و جیمز ای. رابینسون از جوزف شومپیتر وام گرفته بودنش و بعنوان بخشی از توضیحات ساختار نهادگرایایی ازش استفاده کردن.

حالا مقاله‌ای خوندم درباره‌ی آرای دیردره مک‌کلاسکی، اقتصاددانی که در تلاشه تا افزایش ناگهانی و بی مهابای درآمد سرانه‌ی دنیا از قرن نوزدهم به بعد رو توضیح بده و در این مسیر دست ردی هم می‌زنه به خیلی از نظریه‌‌های ارائه شده‌ی پیشین و از جمله‌ی همین "نونهادگراییِ اقتصاددانانِ متأخر ساموئلسونی" که اشاره داره به عجم اوغلو و رابینسون؛ و در این مسیر نقطه‌ی محوری‌ِ بحث رو همین مفهوم تخریب خلاق و در ادامه‌ فضیلت‌های بورژوازی تشکیل می‌دن. خیلی با خوندن چند خط بالا گارد نگیرید و توصیه می‌کنم مقاله رو بخونید و اگر میلتون کشید حتا سراغ کتاب‌های خود خانم اقتصاددان هم برید. هر چند که چند سالی دیر به این متن برخوردم اما تفکر راه‌گشایی داره:

نوآوری نابود می‌کند؟ چه باک! بگذار بکند

  • احسان