ادر کاسا و ناولها
عدد چهل حامل معنای کثرت و فراوانی است. میخواهد چهل کلاغ باشد یا چهل چراغ، چهل دزد بغداد باشد یا چهلم عزیزی از دست رفته اطراف بغداد. روزهای فقدان که به چهل برسند یعنی خیلی روز، خیلی روز است که پیش ما نیستی و این خودش بهانهایست برای سوگواری. انگاری غم از دست دادن، سر و شکل تازهای بخودش گرفته، تبدیل به هیولایی چهل سر شده و افتاده به جان همه. این شده که جماعتی از بین آن "همه" بیتاب شدهاند و چون اتمهایی که از مدارشان دور افتادهاند، با خرج انرژی و تابیدن به جای قبلی برمیگردند بلکه آرام بگیرند.
قصهی زیارت امام حسین (ع) در اربعین بهمین سادگیست. بسادگیِ "هر کسی کو دور ماند از اصل خویش..."
تمام قضیه یک بازی چند سر برد است. عدهای میروند زیارت کنند، عدهای راه را برای زائرین هموار میکنند، عدهای به تماشای این ماجرا مینشینند، از این عده، بعضیهایشان حال خوب پیدا میکنند و بعضی دیگر به ترس میافتند. همه چیز سر جای خودش قرار گرفته. گردهماییِ عزاداریِ چند میلیونی متحرکی که در صلح و آرامش (فراموش نشود که حضور نیروهای امنیتی بخاطر محافظت در برابر خطرهای بیرونی است) برگزار میشود آن هم در روزگاری که سبعیت و درندهخویی ویژگی بارز مسلمانان معرفی میشود. نفس کسی هم از جای گرم بلند نمیشود، هستند افرادی که فلج، پیر، کودک، پابرهنه، ندار... پای پیاده بدنبال مقصودشان میروند و خانوادههای تنگدست و دستهای پینه بسته تا جایی که چیزی در بساط داشته باشند از اموال خود، و بعدتر از راه مقروض شدن، به استقبالشان میروند. زیبایی کار در مختار بودن آن "همه" است که اگر نبودند نمیشد در پذیراییها هم سیبزمینی پختهی خالی دید و هم برنج و ماهیچه. نمیشد دید عدهای دو اتاقِ نمور خانهشان را که تمام سرپناهشان است به زائرین دادهاند و شب را به بهانهای بیرون سر کردهاند و عدهای هم خانهی دو طبقه و نیمه مجللشان را تمام و کمال تبدیل به مهمانسرا کردهاند آن هم نه یک شب که هفت شب. وجه مشترک تمام بازیگران این بازی، اختیار و اتفاق است. اتفاقی که کانونش حسین (ع) است.
اینها ور معنوی قضیه بودند و قصهی اربعین و پیاده روی در دل عراق جنبههای جامعهشناسانهای زیادی هم همراه خودش دارد. مثلن مطالعهی تغییراتِ جامعهی عراق و رویکرد دولت و ملت به مسئلهی حضور عدهی زیادی خارجی در کشورشان. اینکه سال گذشته شاهد حضور پررنگ نشانههای ایرانی - برای مثال وفور تصویر مراجع تقلید و بزرگان دینی- بودیم و امسال روی بیشتر عمودها* تصاویر شهدای عراقی و سپاه بدر و الحشد الشعبی و... پیدا بود و پرچم عراق بسیار بیشتر از سابق در گوشه و کنار دیده میشد. مطالعهی رفتار عراقیها در برخورد با زائرینِ عمدتن ایرانی که میشود در چارچوب بازار و مفاهیم عرضه و تقاضا بررسیاش کرد. بعنوان مثال اکثر قریب به اتفاق موکبهایی* که چایی سرو میکردند قبل از ریختن چایی از زائر میپرسیدند که "چای ایرانی یا عراقی؟" و این عکسالعملی بود به ناسازگاری خیلی از ایرانیها با چای عراقی که در حکم بازخوردی بود برای اصلاح روند عرضهی محصول و جالب اینکه این محصول هیچ سودی برای عرضهکننده ندارد و با این حال باز هم مصرانه دنبال وفق دادن نذوراتشان با ذائقهی زائرند که مبادا رنجش خاطری پیدا کنند. البته این روند، هر چند ملایمتر در سمت مشتری(!) یا همان زائر هم دیده میشود، چه خادمینی که سالهای گذشته زائری گذری بودند و امسال مستقر شده و خدمت میکردند، چه بسیار نذرهایی که از ایران به عراق منتقل شدند و چه بسیار زائرینی که بصورت خودجوش و با راهاندازی کمپینهایی بخشی از بار خدمترسانی ( مثلن جمعآوری زباله از اطراف مسیر) را به دوش کشیدند و قطعن در سالهای آینده بیشتر و بیشتر خواهند شد. طرفه اینکه در این معرکه بر خلاف خیلی از اتفاقات فرهنگی داخل مملکت، این مردم بودند که با حضورشان، سازمانهای رسمی اعم از شهرداری تهران و مشهد و برخی بانکها را وادار به شرکت در این حرکت عظیم کردند.
سخن کوتاه؛ قول معروفی بین اعراب است که میگوید: البلیة اذا عمت طابت - بلا هنگامى که فراگیر شود قابل تحمل خواهد بود.
عمود: یکی از روشهای بیان مسافت پیادهروی اربعین. از انتهای محدودهی شهر نجف تا بینالحرمین در کربلا 1452 عمود یا تیر موجود است.
موکب: مکانی شبیه تکیهی خودمان که معمولن بدست عشیرهها تأسیس و اداره میشود و بنا به شرایط، مکانیست برای پذیرایی، اقامت، عزاداری.