آتش زدی در عود ما نظّاره کن در دود ما
من مخلص همچین شبایی هستم که همچین بی هوا میرن جلو و میسازن آدمو، از روزش شروع میشه اصلن اگه دل بدی! صبح همینطوری حال کردم ماشین وردارم بعد قرنی بعد دیدم ای بابا این CD که زدم مال بوق سال پیشه که، همون صبح اول صبح یه چیزی زدم به بدن و رفتم CD خریدم و آخرین چیزای گوش دادنی رو انداختم توش و زدم بیرون. از همون اول هم گیر دادم به یه ریمیکس از یه کار جانی کش (که گذاشتم واسه روز مبادا) و شده بودم عین آدام سندلر تو فیلم bedtime stories و تو ماشین ورجه وورجه می کردم! یهو دیدم ناله های ماشین از حد استاندارد خودش فراتر رفته، گفتم ملالی نیس ملالی نیس و صدا رو زیادتر کردم ولی نه... زدم بغل و دیدم اگزوز کف جاده ست! حالا منم نرسیده به سوهانک نه آنتن دارم نه ماشینا راحت سوارم میکنن، اگزوزم تا حالا نبسته بودم، خلاصه بهر زوری از مهلکه جستم البته بدون ماشین.
اپیزود دوم: بازگشت
ماشینو برداشتم مثل بچه آدم میومدم خونه اما امان، امان از رفیق بد! رسیدم دم سوهانک و اون خونه های ته ته تهران دیگه و یاد رفیق قدیمی زنده شد و زنگ زدم ببینمش و برف هم کم کم داشت زیاد میشد، رفیق هم میخواست بره بنزین بزنه و این شد که سوار شدم رفتم باهاش حالا ساندترک این اپیزود هم باشه "دود عود" شجریان. رفیق اومد و رفتیم تو اتوبان بابایی واسه پمپ بنزین. حالا مامانم هی زنگ میزنه و قسم میده که پاشو بیا داره برف میاد گیر میکنی، مگه من گوش میدم؟ اومدم پیش حسین داریم معاشرت میکنیم بابا، داره از سروش میگه برام، منم واسش دود عود گذاشتم واسش الکی گذاشتم، نامه گذاشتم، اونم از مولانا میگه برام، هی نگاه میندازیم بهم کله تکون میدیم و یه لبخند گنده تحویل هم میدیم و داریم حالشو می بریم - آقا این رفاقت، رفاقت های قدیمی بخصوص یچیز خوبیه،آدم خوشش میاد - تو راه که نزدیک خونه شون میشیم میگه رسیدیم وایسا برم از بالا یه نوار (آره نوار) بیارم که توش سروش داره یه شعر از مولانا دکلمه میکنه و پشتشم یکی ساز میزنه. نشستیم و به این کار اونم با صدای خش دار نوارکاست گوش دادیم:
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بی منتها / ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه ها
...
چشمم خیره بود به نور چراغ توی کوچه و برفی که داشت بیشتر میشد، نخیر... در گل بمانده پای دل
والا امروز صبح واقعن در گل بمانده بود البته ماشین دل :)