MUSE
دیدید بعضی چیزا هستن اصلن برای آدم الهام بخشن، حالا صدبار هم که طرف حسشون کرده باشه بازم جواب میدن، یعنی کافیه اون موسیقی به گوششون بخوره یا چشمشون به اون نقاشی یا فیلم بیفته یا اون متن رو بخونه یا هر اثر دیگه ای...کلی فکر دور و سرش به پرواز درمیان. گاهی اوقات به این فکر میکنم که یه بار هم که شده باید در مورد خود این بنده های خدا حرف زد! معمولن اینا میشن کاتالیزور برای زدن حرفای ”مهم و جدی” ولی من که میگم خودشون اصل کاری هستن.
بارها تو زندگیم به این داستان برخوردم و شاید ازشون هم تو همین بلاگ یا بلاگ قبلیم نوشته باشم ولی نه با این عنوان و اینطور اختصاصی؛ حالا میخوام هر چند وقت یک بار ازشون بنویسم. زیر عنوان MUSE میتونید سراغشونو بگیرین:
این اثر گرامی همونطور که میدونید کاریست از استاد جوستریانی. بین جماعت گیتاریست راستش خیلی کشیده نمیشدم سمت ستریانی، کارای پتروچی و اریک کلپتون رو بیشتر ترجیح میدادم ولی یه چندتایی ستریانی هست که بشدت بیمار می کنه آدم رو، اوجشون بنظرم همینه، حالا شما کاری نداشته باشید که چند وقت پیش هم یه کلیپ دیدم برای بزرگداشت مسعودکیمیایی و روی تصاویر زخمی و لت و پار پولادکیمیایی و لیلاحاتمی این آهنگ داشت شنیده میشد!
اون اجراهای کلاسیک از آداجوی آلبینونی رو بذارید کنار و زود برید یه اجرای گیتار الکتریک ازش بشنوید،
همین! آی کیف میه با این آهنگ ها کوتلاس نگاه کردن، وای الآن خودم قند تو دلم آب شد...
بعضی از نقاشی های ادوارد هاپر رو هم خیلی میخشون میشم، بخصوص این آتومات رو :
- ۸۹/۱۲/۰۶
- ۳۰۲ نمایش
http://www.mediafire.com/?myo4nzmozme
دارم خیلی ممنون