Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

ساعت زنگ زده دیگه زنگ نمیزنه

دوشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۸۹، ۰۸:۴۸ ق.ظ

بابابزرگم از قول باباش تعریف می کرد که : "بابام میگفت هر وقت دستت برسه به اون قفل بالای در خونه وقتش شده که برات زن بگیرم. منم وقتی بابام خونه نبود هر روز کلی تمرین می کردم تا دستم برسه به قفل بالای در" تا اینکه یه روز باباش دیده بودش و کتک مفصل و...

داشتم فکر میکردم شاید اینقدرها هم کیلویی و الکی نبوده این شرط جد بزرگ. شاید برای دست انداختن نبوده فقط، شاید واقعن منظور عقلانی داشته پشتش. کسی که دستش برسه به قفل بالای در خونه میتونه جفت درها رو باز کنه. کسی که قدش نرسه به اون قفل فقط می تونه در رو برای عبور و مرور آدم ها باز کنه ولی اونی که دستش برسه می تونه بیشتر بازش کنه، اون وقت خیلی چزا از اون در رد میشن. تازه از اون که بگذریم در که باز بشه میتونه خودشم از خونه بره بیرون. این درهای جدید دیگه از این قفل ها ندارن، اتوماتیک شدن! کافیه یه ریموت کنترل دستت بگیری و چهارطاق بازشون کنی...

 بیخود دنبال معانی پنهان تو قصه نباشید. یه نتیجه گیری مسخره بکنم حال کنیم: آقا ازدواج هم هرکی هرکی شده! والّا بخدا...

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۸۹/۰۷/۱۹
  • ۲۶۵ نمایش
  • احسان

نظرات (۱۸)

اینکه هرکی هرکی شده قبول ولی اینکه دنبال معنای قصه و معماهای ضمیر ناخودآگاه تو نباشیم نمیشه.ولی کلا اگه فکر کردی استفاج و دوتاشدن و اینا پوزیشن خاصیه و کن فیکون می کنه آدمو اشتباه می کنی...همون هرکی هرکی و هرچی هرچی درسته .والا به مولا




پوزیشن خاصی نیس ولی هرکی هرچی هم نه دیگه.
خوبه که؟! بده مگه درها خودشون باز و بسته بشن؟!!!




قضیه باد آورده و بادبرده و ایناست
خوبه؟؟؟؟ اولا به دو دلیل نه: دوما اگه در باز شد خود به خود آقای حبیب من در حالی که داره با دهنش ترمز دستی میکشه اومد تو چی؟ بازم خوبه...
سوما به من چه این آقا و دوست خرکش شون افتیدن فلت بغل ما؟؟
اگه در باز بود و خود به خود بسته شد چی؟

ها ای اسفناج و پوزش که وگفتی چه ربطی به قضیه دارن ؟
اینم فکر کنم ای ولا به مولا بوده که فکر کنم از اساتید مورد تایید خطاکاووسی میباشد....




هاهاها! حال می کنم؛ بکش...بکش. بازم بگید درس خوندن خوبه!!!
ازدواج کجا هرکی هرکی شده؟! اصلا مگه کسی تزدواج می کنه که هرکی هرکی شده باشه؟ کی دیگه این روزها تن به تاهل می ده پسرم؟!!!
پ.ن: حالا منظورت از اینها چیه؟!




منظورم بین موردهای انجام شده بود که هرکی هرکی شده.
پ ن : منظورمو گفتم دیگه!
  • هومن داودی
  • به عنوان یک دوست میگم بهت. اگه دستت به قفل که رسید هیچی پرواز هم کردی ازدواج نکن که غفلت موجب پشیمانی ست. برای نمونه حتی یکی از دور وبری هام و دوستام رو ندیدم که از ازدواجشون راضی باشن و همه افسوس من داغون رو می خورن. خلاصه زندگی شیرین خودتو تلخ نکن




    آقایی هومن جان. والا نظری ه اینم واسه خودش.
    این منو یاد یادداشت امیر انداخت برای یک داستان برانکسی. که طرف نگاه می کند که وقتی محبوب اش توی ماشین نشسته و در این فاصله که میرود سمت خودش که بنشیند پشت فرمان، آن قفل در را میزند بالا و در را باز میکند یا نه؟ که اگر باز کند یعنی... بعد هم نوشته بود که حالا درها اتوماتیک و ریموتی شده و حیف که این لحظه ها تکرار نمیشود. بعد هم وقتی نوشته بودی ازدواج هرکی هرکی شده یاد وبلاگ قبلی ات افتادم که اسمش هرکی هرکی بود! دیگر یاد چی افتادم؟....... آها... محمد حسین ما که ده دوازده سالش بیشتر نیست یک چند وقتی است گیر داده که میخواهد با هدا ازدواج کند و مستقل شود. میگوییم تو که کار و خانه نداری که میخواهی مستقل شوی آخه. میگوید که کار که خودش جور میشود بعد هم با هم همین جا توی اتاق خودم زندگی می کنیم و اگر یک لقمه نانی هم باشد با هم میخوریم! میگوییم اینکه نمیشود آخه. قاتی میکند و جواب میدهد یعنی شما یک لقمه نان و پنیر را هم از عروستان دریغ میکنید؟!!!




    اتفاقن اون قضیه رو یادمه که نقل کرد و خودمم بارها نقلش کردم ولی اون تیکه ی ریموتشو اصلن یادم نبود...چه جالب، خیلی حال کردم. ما هم یه پسردایی داریم به اسم محمد حسین....آقا صاف کرده همه رو. در مورد هرکی هرکی هم بگم که بالآخره این از احوالات بزرگونه که بخودشون ارجاع می دن !
    حال میکنی مرموز میزنیا!




    کی؟ من؟؟؟
  • بهروز ( خاطرات و خطرات)
  • پس بگو که چرا توی کامنت قبلی در جواب من نوشته بودی که "فعلا نتونسته کاری کنه"
    هان پسر زن میخوای آره رفیق؟





    ای وای نه! شاید برعکس...
    آقا مبارکه! به سلامتی شیرینی نمیدی




    باشه دیگه، داشتیم سرپیکو ؟
    سلام رفیق !

    بسیار ممنون و سپاسگذارم از لطفتون ، عکس بسیار جالبی بود که شباهتش بی نظیر ، برعکس نریتور هم دیروز این عکسو داشت تعریف می کرد !

    این فیلم کنترل رو دیگه باید ببینم .

    راستی لینکتم گذاشتم ، فعلا بای




    موفق باشی
    راستی بالاخره نفهمیدیم بابات ازدواج کرد یا نه؟
    دستش به قفل رسید ازدواج نکرد یا نرسید ازدواج کرد؟

    در ضمن به این حاج احسان ما گیر ندین که من خوب میدونم درشون اصلا نه قفل بالا پایین داره نه ریموت. جدشم الان نیست که از این شرطا بذاره.
    به قول تایلر اصلا کسی هست که بتونه مارو تحمل کنه؟



    تو توی زلزله چیزیت نشد؟ وحید برو دنبال آثار این آقا تا حال و روز الآن منو درک کنی : Clint Mansell
  • وحید جلالی
  • راس می گه مهتاب.دیگه امروز اگر حرف ازدواج و رو بزنی میگن طرف مغز خر خورده.حالا ما چی کار باید بکنیم که ازدواج دوست داریم نمی دونم. در مورد اون حرکت باب مارلی باید یک حرف کلیشه ای بزنم.همون قضیه فاصله حرف تا عمل و اینا.




    من کیبرد فارسی ندارم وگرنه کلی براتون فک میزدم. در مورد باب مارلی، خب عمل اون اصلن یعنی حرف زدن
    زلزله خیلی با حال بود. من پشت میز داشتم درس می خوندم. وقتی همه جا لرزید داشتم به این فکر میکردم که حالا از در برم بیرون یا از پنجره؟ که خدارو شکر تموم شد؟

    مگه چت شده؟
    در ضمن برای هیچ میلی نفرستادیا.


    یادم رفته بود جون تو. تو مودش نیستم هیچ رقم. حالم خوب نیست.
    بابابزرگ من هم این قصه رو میگفت!! .........
    یعنی یا هر دوشون خالی می بستن و این قصه رو از جایی شنیدن یا اینکه ما پسرعموهای ناشناسیم!!!




    نه بابا!‌ جدی؟ناخودآگاه جمعی شنیدی تا حالا؟حالا چرا پسرعمو حتمن؟
  • بهروز ( خاطرات و خطرات)
  • اقا هستی ،‌نیستی ، اگه نیستی یه پیغامی ... پسغامی، اگه هستی چرا توی جمع نیستی ، اگه نیستی چرا میگی هستی...
    khoshhal misham ye sar bezani va age khasti tabadole link konim
  • وحید جلالی
  • احسان کجایی؟


    یکی باید بخودت بگه که...
  • ایمان زینعلی
  • هی رفیق شدی مثل این عارفا که یک هفته مراقبه می کنند ، سه ماه می رن و خودشون رو ناپدید می کنن؟کجاااااااااااااااااااااااااااااایییییی؟


    آمدم آمدم
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی