Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino

کش رفتن و به‌ عاریت گرفتن و ادغام تکه‌های ناجویده، و جعل نتیجه‌های ناوارد جبران حفره‌‌ی خلاءها نیست

Kino
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کانتری» ثبت شده است


رد راک وست فیلم منه!

از همون آغاز فیلم پای مصدوم مایک بهمون نشون داده میشه و میریم میشینیم کنارش، انگار قصه ش برامون جذاب میشه. مایک میره دنبال کار و از قضا همین پای لنگ هم لنگش میگذاره و رفیقمون هم که اهل دوز و کلک نیست انگار!

تا همین جا هم میتونم کلی صفا کنم باهاش، از همین نگاه های کیجی اصلش که اون زمان داشت هی تحویلم میده و از شلوار جینش گرفته تا ماشینش و مدل راه رفتنش، همه دارن برام نور بالا میزنن. خب کمی که میگذره می بینم اهل تکزاس هم هست و اعتماد اولیه م بهش بی حساب نبوده. خب سفری که از تکزاس شروع شه و منتهی شه به وایومینگ (یادش بخیر انیس دل مار) از اون سفراییه که من دوست دارم. اصولن سفریه بین دو ساحت قدیمی تر آمریکا و دوجایی که هنوز مثل شرق ابرشهری نشدن و فرهنگ روستایی و کانتری توشون جریان داره. فرهنگ کانتری هنوز به شهرهای کوچک اجازه حیات میده و یه اصالت دلنشینی توشون هست که نمیشه نادیده ش گرفت. تو همین شهرهاست که مثلن کلانتر میتونه یه بار هم داشته باشه و حالت کدخدامنشی جاری باشه تو روابط اون و مردم. تو همین شهرهاست که میشه وانت های بزرگ دید و شلوارهای جین تنگ و پوتین و کلاه هایی که خودتون میدونید. متل های دو طبقه و خیابون های پهن و روابط بسته و روستایی. شبیهش رو میشه تو فیلمایی مثل sunshine cleaning و winter's bone و Goodbye Soloهم دید، همچینین فیلمایی که از فرهنگ مکزیکی - آمریکایی توشون خبرایی هست مثل 21گرم و touch of evil که خب همه هم فیلم های محبوبی هستن برای من. از حرفم دور نشم، کلانتر ِ بارتندر اینجا مایک رو بابت همون هویت تکزاسیش (پلاک ماشین) اشتباه میگیره و مایک وارد کشمکش قتل کلانتر و زنش میشه و هر کدوم سفارش دیگری رو بهش میدن.

جان دال اینجا دوست نداره با کلیشه ها بازی کنه و از این داستان ها. نه، میاد صاف مایک رو دلبسته ی همسر کلانتر میکنه و بعد از یه سری گیر و گرفت ها و پیدا شدن قاتل کرایه ای اصلی مایک میره که دلبر رو از چنگال دیو فراری بده. خب همین جا هم میشه تبریک گفت به آقای دال که بی لکنت و تر و تمیز و جذاب هم کلیشه رو بسلامت بکار میگیره و هم ما رو از فرهنگ کانتری لحظه ای بی نصیب نمیگذاره و زوج فراری  رو میفرسته به باری ب اسم Country Girl تا این دو آماده همراهی بشن. صبح روز بعد همه چیز داره طبق نقشه پیش میره، زن از مرد میخواد که بطور کامل خودشو براش آماده کنه و برای فرار از دست دیو ها به مکزیک بره تو دهن دیو و کلید در رو برای فرار بیاره....
دیگه به بقیه ش کاری نداریم چون میرسیم یواش یواش به نقطه عطف پایانی و گره گشایی و این داستان ها که دیگه خودتون اگه ندیدید برید ببینید.
این آخرین فیلم محبوب من یه موسیقی تیتراژ عالی هم داره که بعدن فهمیدم آقای خواننده ش  دستی هم در سینما داره و از اون سمبل های موسیقی کانتری هم هست گویا و تو فیلم "سه تشییع جنازه ملکیادس استرادا" اثر تامی لی جونز (که مدتهاست میخوام ببینمش و ندید دوستش دارم) هم بازی کرده! خلاصه خوبه که همه دور هم هستن و دور هم هستیم و اینا

Thousand Miles From Nowhere

* عکس مربوطه به آلبومی از گروه محبوبم که دیدم خیلی مناسب این حالیه که گفتم.

  • احسان

زامپانو

۰۶
آبان

    از اول که راه میفتم باید موسیقی روشن باشه، مگه روزایی باشه که بی حال باشم. شاد باشم یا عصبانی باید اون گوشه صدا رو بشنوم یجوری. بعد...

-        اینو بهت داده بودم؟

-        نمیدونم، باید ببینم.

-        کیتارو، کیتارو دیگه دیدن داره؟ میشناسی که! اینو... داستان داره! اینو استادمون داده بهم، بله استاد دانشگاه بهم دادش! (حواسم هست که تعجب نکردی و تو ذوقم خورده) ترم نمیدونم چند چند بودم که نقشه کشی صنعتی داشتم و استاد هم جوون بود، داشت دکتر میشد بنده خدا، روز آخر کلاس اومد و نفری یه سی دی برگزیده موسیقی کیتارو داد به همه! اینه داستانش

-        آها! برای صبح و اینا یعنی گذاشتیش؟ منظورم اینه چون طلوع آفتابه؟

-        آره، تو خوابگاه با ایمان مینشستیم لب پنجره وقتی از شب بیدار مونده بودیم و اینو گوش می دادیم، ایمان هم اتاقیم.

-        خوبه ها

-        پس چی که خوبه، ببین تجربه مشترک موسیقایی شنیدی؟

-        نه

-        مثلن من بتو یه چیزایی میدم بری گوش بدی،بعد تو اونا رو گوش میدی دیگه؟

-        (لبخند میزنی و نگام میکنی) خب آره!

-        خب دیگه، حالا کافیه یذره چاشنی زمانی مکانی هم بذاریم تنگش ( ببین من هنوز گیر اون لبخنده هستما)

-        کوتاه،کوتاه و واضح بگو ببینم ینی چی؟ (ادای خانم شیرین رو هم ضمیمه میکنی دیگه؟ باشه!)

-        ینی که من بتو می اند تنسی میدم، بعد اینو خب تو زیر بارون که نمیتونی بفهمی چی توشه، بقول دوستم باید یه آفتاب همچین قشنگی هم بزنه از پنجره و تو یه کانتری خوب مثل اینو پلی کنی تا کانتری-اسک بشه روز و روزگارت! بعد من فعه بعدی که دارم می اند تنسی گوش میدم و دارم از سمت سوهانک رد میشم و اون آفتابه هم داره میتابه، میرم تو فکر، میگم من که می اند تنسی دادم بهش، اونم رفته اینو گوش بده؟ اونم راهش میفته این ورا بیاد؟ راهش که... اگه بخواد دو دیقه راهه تا راهش بیفته، بعد اگه بیفته تو این راه اینو گوش میده؟ بعد اگه تو این راه بیفته و اینو گوش بده آفتاب رو بهش میتابه؟ هزارتا اما و اگر میچینم بعد خودم همه رو از جلوم/ جلوت بر میدارم و اوضاع رو روبراه میکنم من با همینا زمستونو سر میکنم، چی خیال کردی؟

-        دیوونه

-        جان تو

-        باشه، روزای آفتابی، مسیر سوهانک اینا یادم میمونه ( برمیگردی با یه اخم الکی نگام میکنی) این روزا که بارونه، اوه اوه اونجا رو نگاه کن (به آبشار باریک گلی رنگی که از پیچ و خم های گردنه قوچک راه افتاده اشاره میکنی) چه خبره!

-        روزای بارونی قصه شون فرق داره، اون روزای آفتابی هستن که سخته براشون چیزی پیدا کنی، روزای بارونی که صد تا پدر و مادر دارن، من یه روز آفتابیم!

-        شم رین، دپلا و اینا لابد

-        ببین شوکولوی من اینایی که گفتی همه اوکی، ناصر چشم آذر رو عشق است!

-        آه! رو این حساسی یادم نبود(میخندی و میگی)

لیک آو تیرز میذارم... سو فل آتم رین و میریم، از کادر خارج میشویم، از کادر خارج میشویم و از کادر خارج میشویم

  • احسان