بنای ویران جمهوری
حادثهی آتشسوزی ساختمان پلاسکو از همان عصر دیروز فضای مجازی را پر کرد از تحلیلها و پستهای وبلاگی و تلگرامی اعم از ذکر خاطرات و اعتراض به عوامل مقصر احتمالی و ابراز نگرانی و همدردی با مامورین آتش نشانی. هنوز همه چیز به وضوح روشن نشده اما ذکر چند نکته خالی از فایده نیست:
۱- شهرداری بارها ذکر کرد که اخطارهای متعددی به هیأت مدیرهی پلاسکو مبنی بر رعایت تمهیدات ایمنی داده شده بود. بگذریم از اینکه طبق تبصرهی بند ۱۴ مادهی ۵۵ قانون شهرداریها، شهرداری باید پس از ابلاغ مهلتی متناسب، خود رأسا اقدام به رفع خطر اقدام میکرده؛ نکتهی جالب صحبتهای مهدی چمران رییس شورای شهر تهران بود که در جواب مجری شبکه خبر که از چراییِ این بیعملی پرسیده بود، به تعطیل شدن آن همه واحد تجاری و به تبع آن بیکاری افراد شاغل آنها اشاره کرد و اینکه این مسئله یکی از عوامل مهم عدم اقدام شهرداری بوده!
در کتاب "چرا ملتها شکست میخورند؟" نوشتهی دارون عجم اوغلو و جیمز ای. رابینسون، مفهومی مطرح میشود با نام تخریب خلاق یا Creative Destruction. در فصل سوم این کتاب با عنوان "تولید فقر و غنا" میخوانیم:
"...مکانیکی شدن کارها اگرچه به افزایش عظیم درآمدها انجامید و در نهایت به بنیان جامعهی صنعتیِ مدرن تبدیل شد اما برخی به تلخی با آن مخالفت کردند. این مخالفت از سر جهل یا کوتهبینی نبود، بلکه منطقی کاملا منسجم داشت. رشد اقتصادی و تغییر فناورانه با چیزی همراه بود که اقتصاددان بزرگ «جوزف شومپیتر» آن را «تخریب خلاق» نامید. نو جایگزین کهنه میشود. بخشهای اقتصادی جدید منابع را از بخشهای قدیمی به سوی خود جلب میکنند. بنگاههای تازه، کسب و کار را از دست بنگاههای پیشین درمیآورند. فناوریهای نو مهارتها و ماشینآلات موجود را مهجور و متروک میسازند. فرآیند رشد اقتصادی و نهادهای فراگیری که این رشد بر پایهی آنها استوار است در عرصهی سیاسی و در بازار اقتصادی برندگان و بازندگانی دارد. ریشهی مخالفت با نهادهای اقتصادی فراگیر غالبا ترس از «تخریب خلاق» است."
تخریب خلاق بطور خلاصه هزینهای حداقلیست که فدای منفعتی بزرگ میکنیم مثلا ظهور سرویسهای مسافربری آنلاین و در نتیجه کاهش اقبال آژانسهای سنتی یا مکانیزه شدن خط تولید یک کارخانه و کنار گذاشته شدن تعدادی کارگر. در همهی این نمونهها خسارتی ظاهری وارد میشود اما در پسزمینه قصهی دیگری در جریان است.
اتفاقی که روز پنجشنبه ۳۰ دی در تهران افتاد از حیث باطن و از قضا ظاهر، مثالی بود از مخالفت با تخریب خلاق، و تاریخ به کرات ثابت کرده در صورت جلوگیری از آن، چنان تخریب ویرانگری از پی خواهد آمد که جای هیچ جبرانی باقی نگذارد.
۲- در هر حادثه آن هم با این ابعاد چند ضلع در ماجرا درگیرند. مدیران اجرایی شهری، امدادگران، مردم عادی حواشی محل حادثه، مالباختگان، رسانه و غیره. اگر امدادگران را استثنا کنیم، بقیهی اضلاع، بازندهی این ماجرا بودند. چه مدیران شهری که ضعف عملکردشان یکی از عمده دلایل این فاجعه بود و عدم آمادگیشان در بحرانهای شهری بیش از پیش پیدا شد، چه رسانهی رسمی که با دستپاچگی و وضعیت یک بام و دو هوایش خیل مردم را به سمت رسانههای مجازی و غیر رسمی سوق داد، چه مردمی که با تجمع وحشتناک و رفتارهای جنونوارشان نمک بر چنین زخم بزرگی پاشیدند و در نهایت خیلی از مالباختگانی که با گذشت سه ساعت از آغاز حریق، هنوز در ساختمان حاضر بودند و چه بسا باعث کشیده شدن تعدادی از آتشنشانان به داخل و قربانی شدنشان بودند.
۳- حالا ما ماندهایم و ویرانهای از یکی از نمادهای تجاری تهران مدرن. کمی بالاتر مرکز تجارت جهانی، کمی غربتر پاساژهای عظیم مبایل تهران، و در اطراف ساختمان هم مملو از واحدهای تجاریست که یک ماه بعد پاتوق خرید عید تهرانیهاست. طرفه اینکه جهان به راه خودش ادامه خواهد داد و تنها باید سعی کرد رفتارهای پیشین را انجام نداد و بانیان این اتفاق را از هر گروه و دستهای بازخواست کرد و دست کم این اتفاق را تبدیل به بخشی از شوی تبلیغاتی انتخابات سال بعد نکرد!
- ۰ نظر
- ۰۱ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۱۵
- ۳۹۹ نمایش