قلوهسنگهای ابراهیم گلستان
کش رفتن و بهعاریت گرفتن و ادغام تکههای ناجویده، و جعل نتیجههای ناوارد جبران حفرهی خلاءها نیست.
نامه به سیمین
ابراهیم گلستان سال 69 و بعد از سالها دوری از وطن، به گوشش خورده که گویا سیمین دانشور، همشهری و دوست قدیمیاش قصد مهاجرت دارد و به این بهانه دستی به قلم برده تا برایش نامهای بنویسد.
نامه با ذکر دوران کودکی گلستان و رفقای خانوادگیشان و جلسات احضار روح شروع میشود و تا دلتان بخواهد داستانهای رنگ و رنگ و عجیب (حتا در مقیاس گلستان) در این متن پیدا میشود. اصل نامه ولی نکات قابل توجهی دارد:
دنیای نخبگان فکری و ادبی و هنری این کشور در ساز و کار و بدنه فرق چندانی با زندگیهای سطح پایین ندارد؛ همان عقدهها، همان تحقیرها و همان کمبودها و فروپاشیهای دهکهای پایین بین آنها هم فت و فراوان است و از خوب یا بد روزگارشان است که اینجور رفتارهای آنها در نظر مخاطب جذابیت بیشتری پیدا میکند. (جذاب نیست که بدانید شوخیهای دم دستی و حضیضهای رفتاری جلال آل احمد چیست؟ یا اینکه کاوه گلستانِ کودکسال، ناخواسته چه تکهای بار جلال کرده؟ - که اصلن جلال آل احمد به نوعی بهانهی اصلی چاپ این نامه بوده - جالب است، انکار نکنید!) اینها خواهی نخواهی قهرمانها و بتهای ازلی نسلی از فرهیختگان این مملکت بودند و طبیعیست که ذکر احوالات خصوصیشان، نه به سطح پایینیِ مجلات زرد و نه به سطح بالایی "چنین کنند بزرگان" و امثال آن، خواندنیست. نامهی گلستان این شانس را میدهد که با جریانهای فکری چند دههی گذشته (بخصوص از دههی 20 به بعد) آشنا شویم که در عوض دیدی مقالهطور و پژوهشوار، از دل نقل خاطرات و ذکر حسرتها و بیمهای آن دوران و از راه قلم مردی که هم نثر قدَری دارد و مو را از ماست میکشد و هم این اطمینان را میدهد که از چیزی سرسری عبور نکرده -کما اینکه یکی دو بار در متن ریز میشود روی املای صحیحی لغاتی که مینویسد - و در خیلی از معرکههای تاریخ معاصر، چه در خلوت و چه در جلوت حاضر بوده برخاسته است. البته خود نویسنده چند بار این نکته را ذکر کرده که هر اندیشه و قولی باید از غربال فکری افراد گذرانده و بعد راجع به آن تصمیم گرفته شود که خب در مورد گلستان این مسئله خیلی بیشتر از سایرین مصداق دارد، چه مشتی که از خروار حرفهای او بر میداریم به مراتب بیشتر از سایرین قلوهسنگهای مشکوک دارد و باید دید خرد شده و هضمِ غربال خواهند شد یا نه. در دید بعضی خوانندگان، همین قلوهسنگهای گلستان است که خواندن مصاحبهها و متنهایش را جذابتر کرده.
از طرف دیگر، گوش شنوای نامه سیمین دانشور است که با اینکه در جایگاه مخاطب قرار گرفته و طبیعتن کنشی - و گویا بعدتر واکنشی - هم از او سراغ نداریم اما روحش در متن حاضر است و جز معدود لحظاتی که گلستان با ظرافت انتقاداتی به او میکند، همیشه در جایگاه رفیق مورد اطمینان و تا حدی سنگ صبور او نشسته است.
خیلی از فرازهای نامه با مدل "راستی یادت هست..." یا "حتمن یادت هست..." پیش میرود، حضور سیمین را شاهد میگیرد و بعد سراغ روایت خود از ماجرا و دیدگاهش میرود. با خواندن این نامهی بلند و نیمهکاره یک بار دیگر بر من معلوم شد که خواندن عبارات گستاخانه و اظهارنظرهای ویرانگرانهی شاید ناشی از اعتماد بنفس بالا و حاصل باج ندادن به روزگار از هر کسی جالب نیست و کماند امثال ابراهیم گلستان که اینطور از روی بزرگان رد شوند و از روی هیجان و عصبیت، انگ تعصب و خشکمغزی به فکر و نوشتهشان نزنیم و مطلب را رها نکنیم.
کتاب را انتشارات بازتاب نگار به بهای 9000 تومان منتشر کرده است.
- ۰ نظر
- ۰۵ شهریور ۹۶ ، ۰۸:۳۰
- ۳۸۶ نمایش