آن روز تو را یافتم افتاده و تنها
در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد
شعر از سعید بیابانکی
- ۴ نظر
- ۲۱ آبان ۹۲ ، ۱۸:۲۰
- ۴۷۱ نمایش
آن روز تو را یافتم افتاده و تنها
در هیبت نخلی که سرش گم شده باشد
پیچیده شمیمت همه جا ای تن بی سر
چون شیشه ی عطری که درش گم شده باشد
شعر از سعید بیابانکی
... ما با گذار از طبیعت واقعی به طبیعت ثانوی مواجه می شویم. از جمله نشانه های شکل گیری این طبیعت ثانوی نور فسفری است، اما نه نور فسفری طبیعی که از مواد آلی و از اشیای طبیعی، چه زنده و چه بی جان، ساطع می شود. در دنیای انسانی، نور فسفری بیش از آنکه نشانگر اجسادِ در حال تجزیه باشد، یکی از مشخصه های بازارچه های موردنظر بنیامین در قرن نوزدهم است. درخشش طبیعیِ امرِ مصنوع، از جنس نور فسفری است. همان نوری که در ابتدای قرن از عقربه ی ساعت ها ساطع می شد. بی شک کنایه ای در این امر نهفته است که نور فسفری، این نمادِ تحلیل رفتگی، تلاشی و گذرایی، به یکی از نشانه های اولیه ی کلانشهر بدل می شود.
تاریخ طبیعی زوال - بارانه عمادیان