کتابهای 95 (بخش دوم)
شکسپیر و شرکا
این کتاب هم میتونه تو کتابهای داستانیِ امسال، بهترین باشه. رمان، روایت نسبتن مستند جرمی مرسرِ کانادایی از اقامت تو کتابفروشی افسانهایِ جورج ویتمن تو پاریس یعنی شکسپیر و شرکا. اینکه کسی ندونه شکسپیر و شرکا چیه و اصلن چرا جذابیت داره کاری ندارم، برای آشنایی میتونید فیلم نیمهشب در پاریس رو ببنید. کتاب بسیار خوشخوان و کَرهست! نویسنده خوب بلد بوده قصهی فوقالعاده جذابش رو روایت کنه و مترجم (پوپه میثاقی) هم حسابی دردمندِ سوژه بوده و با جون و دل ترجمهش کرده و نتیجه هم دلنشین شده، طوری که بعد از خوندنش از حسرت تجربهی مشابه تجربهی مرسر میخواید زمینو گاز بگیرید. خیلی رویاییه.
برفک
با دان دلیلو از همین نقطه آشنا شدم. شنیده بودم رمان براش وسیلهایه واسه بیان دغدغههای فلسفیش. کتاب رو خوندم و دیدم بله، همینه. ترجمهش کار پیمان خاکساره و انتخاب عجیبی بود واسه خاکسار. داستان حول یه خونوادهی پر جمعیت میگذره و بچهها هم بیشترشون از ازدواجهای قبلی زن و شوهرن. کتاب گله به گله پر شده از بحران، پر شده از موقعیتهایی که شخصیتها روشون فوکوس میکنن، عمیق میشن و دربارشون نظریه میدن. هیچ کس حرف روزمره نمیزنه یا اگه هم میزنه از کنارش راحت رد نمیشه. همه چیز در حال بررسیه. رمان راحتی نبود واسه خوندن اما خوندنش از نخوندنش قطعن بهتر و مفیدتر بود. تو چنین داستانهایی نقش روان بودن متن خیلی خودشو نشون میده و خاکسار از پس این مسئله براومده بود. جهان دلیلو چیزیه شبیه فضای متریکس، منهای حرکات اکشن.
مرگ فروشنده
خوندنش به بهانهی فروشندهی فرهادی پا داد. نمایشنامههای چندانی از اون دوره نخوندم اما گمون میکنم اون تلفیق خیال و واقعیت و تجسمش از راه از میون برداشتن دیوارها کار شاقی بوده. اساسن پرداختن به بحرانهای اجتماعی اقتصادی و نمایش آدمهای مستأصل رو دوست میدارم (مثال دیگهش مرد عوضیِ هیچکاک)
صداهای مراکش
خیلی وقت بود بواسطهی علاقه به مراکش و مافیها مشتاق خوندنش بودم. سفرنامه بمعنای کلاسیکش نیست و تشکیل شده از یه سری جستار که هر کدوم مضمون یا اتفاق یا مکانی رو دستمایه قرار دادن و با قلم خوب نویسنده و مترجم کاربلدی مثل محمود حدادی به رشتهی تحریر دراومدن. حجم کمی داره و لزومی هم نداره موروکوفیلیا باشید تا ازش خوشتون بیاد. سفرنامه فی نفسه چیز خوبیه، بیشتر بخونید.
بازماندهی روز
بهترین رمان سال پیش. تحسین برانگیزه عمقی که ایشیگورو واردش شده تا زندگی رو از دید یه سرپیشخدمت کلاسیک که خودشو وقف کارش کرده تماشا کنه و نشونمون بده. جوری که نه تصنعی جلوه کنه و نه خسته کننده بشه. ترجمهی عالی نجف دریابندری هم همهی چیزی بوده که این رمان لازم داشته تا تو مسیر رسیدن به دست خوانندهی فارسی زبان حیف نشه. یه جاهایی از تصور چیزی که ایشیگورو نقل کرده میتونم تا ساعتها در سکوت مشغول باشم. آفرین بر قلم پاک بازیگوشش باد!
گذار روزگار
یه مصاحبهی نیمه بلند با رومن گاری. توش از خیلی چیزها حرف زده و مثلن از وجه تسمیهی "خداحافظ گاری کوپر" گفته، از مادر دوستداشتنیش حرف زده و... ترجمه هم از سمیه نوروزی، از مترجمان خوبِ فرانسه.
بلوزِ ساحل غربی
بلوز ساحل غربی یکی از بیش از 60 کتاب پلیسی انتشارات جهان کتابه که با عنوان مجموعهی نقاب منتشر شدن و اگه تو نخ این ادبیات هستید برید تو کارشون که هم انتخابا درجه یکن و هم مترجما کار درست. این رمان رو ژان پاتریک مانشت فرانسوی نوشته و مثل متن یه فیلم نوآر فرانسوی کلاسیک میمونه. داستان گیراییِ خوبی داره، حجمش هم کمه و اگه قسمت سرقتِ فیلم رو کنار بگذاریم، منو یاد ریفیفی انداخت.
لکنت
نقطه عزیمت نویسنده از داستان کوتاهی در مجموعه پرتره مرد ناتمام (داستان جَنَوار، دربارهی جانوری ناشناس و شبهگرگ در شمال غربی ایران در عصر پهلوی) که داستان خوبی هم بود، ایدهی جذابی بود که با نثر بقول خودش شبیه کتاب فیزیک و شیمی ساده و پراکندهگویی و فقدان انسجام لازم هدر رفت. انگار که یزدانبد مشغول تعریف کردن یک خواب آشفته بوده و از هر گوشه چیزی گرفته و داخل این دیگ درهم جوش انداخته که خب این روش فی نفسه چیز بدی نیست و خیلیا از این راه شاهکار خلق کردن اما لکنت برای رسیدن به این هدف حجم بیشتر و واکاوی و ور رفتن مضاعفی میطلبید.
سوءقصد به ذات همایونی
کتاب رضا جولایی که گویا بعد از مدتها تجدید چاپ شده و شاید خونده شدنش باعث شد کارای قبلی استاد هم دوباره رو بیان، قصهی یه گروه مارکسیسته که میخوان محمدعلی شاه رو ترور کنن. این خط اصلی از ماجرایی واقعی گرفته شده و نویسنده با تخیل وحشتناکش هزارجور شاخ و برگ بهش داده و واسه هر کدوم از اعضای این گروه یه خط داستانی درنظر گرفته و بعد بهم رسوندشون تا برن سراغ نقشهشون. این وسط شخصیتهای واقعی هم مثل ریگ تو داستان پخش و پلا شدن. خلاصه بگم که نتیجه چیزی شده شبیه یه فیلم سینماییِ جاسوسی یا سرقتی که قهرمانش یه گروهه اونم تو فضای انتهای دورهی قاجار. عالی، حتمن بخونیدش.
پرترهی مرد ناتمام
مجموعه داستان یزدانبد بخاطر همون جَنَوار هم که بالاتر صحبتش شد ارزش خوندن داره. بقیهی داستانها هم تک و توک چیزهای قابل عرضهای دارن.
کوهستان وحشی
کتابی با عنوان اصلی "وُلف وینتر" (یعنی زمستان بسیار سرد) نوشتهی سسیلیا اکباک و ترجمهی خوب محمد جوادی. زمان داستان به سال 1717 در شمال سوئد جایی نزدیک مرز روسیه. واسه من که همین کفایت میکرد کتاب رو بخونم. داستان اما دربارهی ساکنین یه روستاست و با قتلی ناگهانی شروع میشه و با پیگیری و حل معمای این قتل پیش میره با این توضیح که اتفاقات واقعی هم تو خط داستانی وارد میشن و مؤثرن.
برف محض
اولین مجموعه داستانِ معین فرخی (صاحب پادکستِ مرحومِ داستان هزارتو) که دوست داشتنی بود و تقریبن تو همهش تجسم راویِ ساکتِ عزلتجوی خسته پیدا بود و جوری روایت شده بود که شبیه خاطره و تجربیات شخصی جلوه میکرد (بخصوص داستان یک روز قبل). از بین داستانها "اولین روزهای پاییز" و "برف محض" رو بیشتر پسندیدم و امیدوارم معین بیشتر بنویسه.
اشرافیت، سلطنت، دموکراسی داستان حماقت و تباهی اخلاقی و اقتصادی
از کتبِ اندیشهی اقتصادیِ انتشارات کاردرستِ دنیای اقتصاد که بیشتر شبیه یه رسالهی بلند در رثای آنارشیسمه. رسالهای از هانس هرمان هوپ که معتقده روند حرکت دولتها از اشرافیت به سلطنت و دموکراسی روندی نزولی بوده و از هر جهت حرکت به سمت تباهی اخلاقی و بخصوص اقتصادیه. استاد خیلی طرفدار دست رد زدن به دولتِ بزرگ امروزیه و دموکراسی رو لکهی ننگ جوامع امروزی میدونه. اگه پنجاه سال پیش این حرف رو میزد خیلیا با قاطعیت پرتش میکردن بیرون اما حالا؟ چرا که نه! اگر کتاب رو خوندید و قلقلکتون داد، خبر خوب اینکه یکی از کتب اصلی آقای هوپ با عنوان "سوسیالیسم و سرمایهداری" رو همین انتشارات با مقدمهی اختصاصی نویسنده برای ترجمهی فارسی منتشر کرده.
«تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران: سیمین بهبهانی» و «تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران: لیلی گلستان»
این دو عنوان از پروژهای انتخاب شدن که محمد هاشم اکبریانی به قصد مطالعهی ادبیات معاصر ایران ترتیب داده و سراغ بزرگان این مقوله رفته. مصاحبه کننده نه چندان مرعوب سوژهش شده و نه وقت مصاحبه رو هدر داده. هر دو خانم (بهبهانی و گلستان) هم پای مصاحبه بودن و خوب از زندگیشون حرف زدن. توضیح خاصی نمیشه داد، مسئله علاقهست؛ اگر علاقه دارید بسمالله.