کتابهای 95 (بخش اول)
کمی دیر شده اما لطفش از بین نرفته. کتابهایی که تو سال 95 خوندم به همراه توضیحی کوتاه:
(از انتها به ابتدای سال)
پادشاه زردپوش
یه مجموعه داستان با مضمون وحشت که بخاطر دستمایه قرار گرفتن سر ساخت سریال ترو دیتکتیو باز سر زبونها افتاد. نویسندهش که رابرت ویلیام چیمبرز باشه خودش هم تحت تأثیر دو داستان کوتاه نوشتهی امبروز بیِرس و با وام گرفتن شهر خیالی و هولناک کارکوزا از جهان اون دو داستان این مجموعه داستان رو نوشت. از نکات تأثیرگذار و بیاد موندنیِ کتاب تکههاییه که اول هر داستان از نمایشنامهی خیالی "پادشاه زردپوش" ذکر شده و خیلی به شکل گرفتن اتمسفر اون قصه کمک کرده. کار خوبِ دیگه، کار مترجم فارسی بلد کار (بردیا بهنیافر) بود که اون دو تا داستان کوتاه امبروز بیرس رو هم ترجمه و ضمیمهی کتاب کرده.
آوازهای غمگین اردوگاه
خوندن متن کوتاه پشت جلد باعث شد کتاب رو بخرم. تو اون متن از سیاهپوستی به اسم رابرت جانسن اسم برده بود که با فروختن روحش به شیطان، گیتاریست بزرگی شده بود! سریع تصاویر فیلم "ای برادر کجایی؟" اومد جلوی چشمم و کنجکاو شدم. رمان رئالیسم جادوییِ شرمن الکسیِ سرخپوست، دربارهی یه عده سرخپوست ساکن اردوگاه سرخپوستهاست. عدهای که تصمیم میگیرن یه بندِ راک بزنن و آوازشون همه جا بپیچه. رمان پره از ارجاع به فرهنگ عامه 70، 80 و بخصوص 90 آمریکا و موسیقی راک. انگار یه چیزی کم داشت یا شاید هم زیاد از حد بلند بود چون نمیتونم امتیاز بالایی بهش بدم.
«هومر و لنگلی» و «سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی»
اینجا از هردوشون نوشتم
اعتقاد بدون تعصب
این کتاب یکی از آثار پروژهی ترجمهایه که خشایار دیهیمی تو نشر گمان راه انداخته و خروجیِ نیکویی هم به دنبال داشته. عنوان اصلی کتابِ پیتر برگر بوده: در ستایش شک که تو ترجمهی فارسی اعتقاد بدون تعصب رو براش انتخاب کردن و هر دو هم تا حد زیادی گویای محتوای کتابن. محتوایی که ابتدا دنبال توضیح دادن تکثر عالمه و بعد هم عمدهی تلاششو میگذاره روی توضیح نسبیگرایی و جا انداختن اینکه اصلن چی هست و بنظرش خوبه یا نه، امکانپذیره یا نه، اگه فراگیر بشه چی میشه و اگه تخطئه بشه چی. کتاب بدی نیست، بخونیدش. ترجمهش هم مثل هر کار دیگهای از این مجموعه که خوندم خوب بوده.
اتاق قرمز
مجموعه داستان ترسناکِ ژاپنی؛ همین چند کلمه که بنظر من کفایت میکنه برای ترغیب هر کتابخونی. امسال ادوگاوا رامپو با دو کتاب از بیشمار کتابهاش به خوانندههای فارسی زبان معرفی شد و هر دو از یک مترجم و یک نشر. داستانها بعضی خیلی ساده ان ( مثل داستان اتاق قرمز) و بعضی زیادی اگزوتیک و ژاپنی (مثل آدمی که رفته توی یه مبل و همون تو نشسته و باقی ماجرا) و بعضی هم زیادی عجیب و کوبنده (کرم ابریشم) و تصویری که تحویل آدم میدن به راحتی فراموش شدنی نیست اما وجه مشترکشون توانمندی قصهگویی و نویسندهایه که خودش رو وقف ترسوندن شما میکنه.
شکار و تاریکی
این هم کتابِ دیگهی رامپو که بالا ذکرش رفت. رمانی جنایی معمایی که بنظرم به قوت مجموعه داستان اتاق قرمز نیست، خیلی هم ژاپنی نیست یعنی میتونه با کمی دستکاری هر جایی اتفاق افتاده باشه و با تمام اینها با خوندنش لذت رمان پلیسی رو میبرید، بسیار خوشخوانه و کمی هم معمابازی (البته باز هم کمی اگزوتیک) دارید.
هما
داستانِ کاظم رضا چند روز بعد از مرگش منتشر شد و من هم خوشبختانه بخاطر فضای مطالعاتی که داشتم و دارم ازش باخبر شدم و خوندم. چیزی که همون اول یقهی آدم رو میگیره و فکر میکنه تحسین برانگیزه نثر خاص و آهنگین رضاست. اما جلوتر که میری میبینی ای بابا، آخه چقدر؟ همهی همهش اینجوریه که. از یه جایی به بعد واقعن اضافی و آزار دهندهست حتا. ولی خب نمیشه انکار کرد که توانایی استاد در لفاظی و دایرهی لغات بزرگش قابل توجهه. از خوبیهای داستان هم بخوام بگم، صحبت حال و هوا و شوریدگی و اهل دل بودن کاظم رضاست و ای کاش این استعدادش در نثر جوری مهار میشد و نتیجهی بهتری میداد.
شب یک، شب دو
این کتاب رو مدتها نگه داشتم تا سر وقتش برسه. باز هم انگار سر وقتش نخوندم چون ذهنم سر جا نبود و افتادم تو بازیهای زمانیش. داستان، داستانِ نامههای رد و بدل شدهی دو نفره و وصف خاطرات و ماجراهاشون. نامههایی با زمان مشخص. مختصاتی که متن توش پیش میره رو دوست دارم و از آدرسهایی که میده خوشم میاد. حدیثی هم که داره ذکر جداییِ ناگزیر و مصیبتهای بعدشه. بهمن فرسی گویا یکی دو ساله باز کشف شده و آثارش دارن چاپ میشن.
«کافه اروپا» و «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتا خندیدیم»
این دو عنوان کتاب هم از همون پروژهی ترجمهی خشایار دیهیمی و نشر گمانن و بخاطر مضمون و فضای نزدیکشونه که با هم آوردمشون. هر دو کتاب رو اسلاونکا دراکولیچ نوشته و شامل جستارهاییه در باب تجربهی زندگیِ (اغلب) زنانه در یوگسلاوی تحت حاکمیت اتحاد جماهیر شوروی و بعد از فروپاشیِ شوروی. روایاتی عجیب و غریب که بشدت هم یادآور خودمونن. خود خودمون، از دههی شصت و هفتاد و بعضن تا همین الان. البته روایت دراکولیچ هم جاهایی بخاطر شکل گرفتن فضای مرغِ همسایه غازه ای که بوجود میاد یکم پس میزنه و اذیت کننده میشه. اما نقطهی قوت دیدگاه نویسنده اونجاست که بعد از فروپاشیِ شوروی خواننده رو مواجه میکنه با موقعیتهایی که میگن گویا همه چیز هم تقصیر حزب کمونیست و حکومت شوراها نبوده. انگار مشکلات ما (مردم یوگسلاوی و سایر جمهوریهای شوروی) هنوز هم پابرجان.
شاه، بیبی، سرباز
داستان، بطور خلاصه یک مثلث عشقی با دو ضلعه! قصهی بُر زدنِ یه زنِ جذاب بدست یه آسمون جل. خیلی مشتاق و پیگیر رفتم سراغ خوندن اولین کتابم از نابوکف. با ترجمهی زیبای رضا رضایی. زیبا که میگم زیباها، جوری که خیلی جاها رجوع کردم به متن اصلی و کیف کردم از انتخابهای مترجم و یجا یادداشتشون کردم. داستان هم چیز هوسانگیز و کِشندهای بود. ترسم فقط از سانسور بود. تقریبن تمام کتاب بی عیب و ایراد پیش رفت و حسابی مقابل کش دادنِ زمان مطالعه مقاومت میکرد. انتهای کتاب اما داستان پیچ خورد و مبهم شد. با مراجعه به متن اصلی مشکل تا حد زیادی حل شد اما خب این راهش نیست. میشه گفت تا حدی حیف شد.
آخرین روزهای امپراتوری شوروی
این شاهکارِ کتابهایی بود که امسال خوندم. کتابی که جایزهی پولیتزر رو نصیب دیوید رمنیکِ روزنامهنگار کرد. کتاب تو ژانر وقایعنگاری در ترکیب با بازخوانی تاریخ از راه مصاحبه و مشاهده نوشته شده و همونجور که از اسمش هم پیداست دربارهی اواخر دوران شورویه، حدود یکی دو سال آخر. رمنیک از نویسندگان واشینگتن پست، با قلم توانا و دید جامعش سراغ واکاوی چرایی و چگونگی فروپاشی شوروی رفته و کتاب دست اولی هم تحویل مخاطبین داده. نویسنده هم به شهرهای دورافتادهی شوروی مثل ساخالین سفر کرده و اولین پالسهای انقلاب رو رصد کرده هم تو دل مسکو با سیاستمدارها و اصحاب رسانه به گفت و گو نشسته. تصور کردن چیزها و آمارها و اشکالی که رمنیک توصیفشون کرده در عین رنج و عذابی که میده جذابیت هم داره. کتاب رو انتشارات اطلاعات با ترجمهی بسیار خوب، حجم 900 صفحه و قیمت 10000 تومان منتشر کرده و واقعن اگه به گزارشهای مستند و تاریخ قرن بیستم علاقه دارید، نخوندنش جفاست.
عقرب روی پلههای راهآهن اندیمشک
از ادبیات جنگ چیز چندانی نخوندم اما مطمئنم اگر خیلی هم خونده بودم کتابِ جذاب و کم حجم حسین آبکنار از همهشون متفاوت بود. روایتی زمینی و افسونزدایی شده از جنگ و یادآور آثار ضدجنگی هالیوود که توش نه از شهدای کلاسیک و فداکار و نورانی - و راستشو بخواید خسته کننده - خبری هست و نه قراره مبهوت موقعیتهای جنگی بشیم. همه چی توصیف اتفاقات عادی زمان جنگه و برخورد آدمهای عادی با این اتفاقات اون هم با ادبیات عادی. همه چیز عادیه. عادی یعنی که نویسنده تونسته یه قطار واقعی، یه سرباز واقعی و یه جنگ واقعی خلق کنه، بقیهش خودش درست میشه. عالی.
از گوشه و کنار ترجمه
کتاب علی صلحجو محصول مترجمیه که کم ترجمه کرده و بیشتر مشغول ویراستاریه و تشکیل شده از تعداد زیادی عنوانِ کوتاه کوتاه برای بهتر کردن و دست کشیدن به سر و روی متون ترجمه شده و بنظر من از کتاب طاهره صفارزاده (اصول و مبانی ترجمه) دوستانه تر، خوشخوانتر و کاربردی تر نوشته شده و تا سالها به درد امثال من خواهد خورد.
«مأمورهای اعدام» و «غرب غمزده»
از این دو نمایشنامهی مارتین مکدانا هم اینجا نوشتم
(پایان بخش اول)